روز گذشته در بخش نخست این مطلب با گریزی که به اصل عدم قطعیت زده شد به تشریح نوع نگاهی پرداختیم که قرار است این سلسه مطالب سریالی از آن برخوردار باشد. نوعی نگاه غیر قطعی نگر که تنها قصد دارد به برخی واقعیت های علمی (که خود بر فرضیه هایی استوار هستند که همین فردا ممکن است نقض شوند!) از دیدگاهی تلفیقی نظر افکند (دیدگاهی که بنا بر تاکید صورت گرفته در بخش نخست این مطلب و بنا بر همان نگاه غیر قطعی نگر، هیچ اصراری بر درست بودن آن وجود ندارد). با این حال علی رغم توضیحات ارائه شده در بخش نخست این مطلب، خواندن این مطالب سریالی به طور قطع سوء تفاهم های فراوانی را برای آن دسته از عالمان دهر که تمامی مسائل پیرامون خود را به شکل صفر و صد و سپید و سیاه می نگرند و در هر زمینه ای هم صاحب نظر هستند (و صد البته نخود هر آش!) پدید خواهد آورد. سوء تفاهم هایی که البته اصرار چندانی برای رفع آن ها توسط نگارنده ی این سطور وجود نداشته و نخواهد داشت (در واقع اگر این سوء تفاهم ها در قالب سطور همین مطالب سریالی رفع نشوند، همان بهتر که اصلاً رفع نشوند!). بر همین اساس می رویم تا بخش دوم سلسله مطالب مذکور را آغاز نماییم.
بخش دوم این مطلب را با نگاهی به تاکیون ها آغاز می کنیم. تاکیون ها ذراتی فرضی هستند که سرعتی بیش از سرعت نور دارند و البته وجود آن ها تا این لحظه از لحاظ علمی به اثبات نرسیده است و بنا بر این در مباحث مطرح شده تنها جنبه ای نظری دارند (امواج گرانشی نیز تا همین چند ماه پیش کم و بیش واقعیتی نظیر هیولای برفی تبت بودند!). در رابطه با تاکیون ها و قابلیتی که در انجام سیر معکوس زمانی دارند (و فرضیه های ضد و نقیضی که در این زمینه وجود دارد) شاید در بخش های بعدی این مطالب به مواردی اشاره گردد. اما آن چه که در این بخش از مطلب خود قصد اشاره به آن را داریم فرضیه هایی است که بر اساس آن نوعی از تاکیون ها را با پدیده ای به نام امواج کوانتومی پیوند می زند. بر اساس نظریات اثبات نشده ی مذکور امواج کوانتومی در قامت یک احتمال مطرح می شوند. یک احتمال مبنی بر تحقق یافتن یک امر مادی که ممکن است هر لحظه به موجب سایش امواج سر منشاء خود با پدیده ی فضا – زمان به مفهومی که از آن تحت نام واقعیت یاد می شود تبدیل گردد. در واقع این دسته از تاکیون ها احتمالاتی هستند که هم در درون ذهن انسان شکل گرفته اند و هم خارج از آن در گستره ی کائنات وجود دارند. در واقع بر اساس این احتمال این دسته از تاکیون ها پیوند دهنده ی ذهن انسان به جهانی هستند که در آن به سر می برد (جهانی که می توان آن را جهان مادی ، جهان واقعی ، جهان حقیقی یا هر جهانی با هر اسم مشابهی نامید). به عبارت بهتر امواج کوانتومی حکم یک پل ارتباطی میان دو رخداد را دارند. به این ترتیب که با جریان یافتن از شروع یک رخداد به پایان آن و سیر معکوس این مسیر، فرآیندی را ایجاد می کنند که از آن تحت نام تجربه یاد می شود. تجربیاتی که در حالت کلی مفهومی به نام واقعیت را شکل می دهند. شاید بتوان تمامی سطور بالا را تنها در یک جمله خلاصه کرد. جمله ای که شاید بتواند مفهوم امواج کوانتومی و تمامی آسمان و ریسمان هایی که تا این قسمت از متن بافته شد را به شکل بسیار بهتری بازتاب دهد: هنگامی که به کهکشان می نگرید، این شما نیستید که به کهکشان می نگرید؛ بلکه این کهکشان است که از دریچه ی نگاه شما خود را می نگرد. البته نکته ی خوشحال کننده و حتی امیدواری بخش برای آن دسته از کسانی که از قوه ی تخیل (و به تبع آن از خلاقیت) بی بهره اند و برداشت آن ها از جهان تنها به چارچوب معینی محدود شده است که گاه از آن تحت نام علم یا فرضیات علمی نام برده می شود، این است که هیچ کدام از مواردی که در این متن به آن اشاره شد به صورت رسمی مورد اثبات علمی قرار نگرفته اند و تنها در قامت فرضیه از آن ها نام برده می شود. در بخش بعدی این مجموعه مطالب، بر اساس همین نوع نگاه به سراغ پرداختن به مفاهیم دیگری از جهان خواهیم رفت. مفاهیمی که برخی از انسان ها از آن تحت نام واقعیت های علمی نام می برند. غافل از این که بی وجود آن توده ی خاکستری رنگی که درون جمجمه ی ما وجود دارد (و تمامی ماهیت، شخصیت، نوع برداشت و همه بود و نبود ما را رقم می زند)، هیچ واقعیتی (اعم از علمی یا غیر علمی) وجود نخواهد داشت!
من یک نظریه یا دیدگاه دارم در مورد جهان موازی بخونین جالبه
برای این نظریه دوتا مثال میارم که شما بتونین درک کنین من چی تو ذهنم هست
فک کنین ما سوار یک قطار شدیم ، بعدقطار حرکت داره میکنه و مناظر بیرون رو نگاه میکنیم ، خب اگه اینجوری نگاه کنیم که ما در حال حرکت هستیم و از کنار مناظر رد میشیم این میشه یعنی واقعیت ، حالا تصور کنین ما ثابت هستیم و مناظر دارن از کنار ما عبور میکنن این یعنی توهم !!! منظورم اینه ما نقش خودمون رو بازی کردیم و مناظر میشن دنیای موازی
مثال اول درگفتم که به این مثال دوم که اصلی هست برسم
تصور کنین من الان تو خونه هستم حالا اگه من تصمیم بگیرم بمون خونه یا برم بیرون یا بخوام اصلا خودکشی کنم یا بخوام کسی رو بکشم در این لحظه !!! از نظر مطلب گفته شده یعنی الان چهار جهان موازی شکل گرفته که من تو یکیش مردم ، تو یکیش قاتل هستم خخ و تویکی دیگه اش خونمون و تو یکی دیگه اش بیرونم خب این بی نهایت جهان موازی میشه !!!!
اصل مطلب اینجاست من این رو رد میکنم !!!!
از نظر من تا زمانی که من اون کار رو عملی نکردم جهان موازی شکل نگرفته ، یعنی چطوری ؟ یعنی اینکه میرم سر همون مثالم که من تو خونه هستم و تو که داری مطلب من رو میخونی هم خونه هستی ، حالا من بلند بشم بخوام برم بیرون ، تو تصمیم گرفتی خونه باشی ، حالا ثانیه ما در نظر گرفتیم در دنیای واقعی ولی در بیرون یک میلیاردم ثانیه به ثانیه ما توسط ابر رایانه در نظر بیگیرین باهم مطابقت پیدا میکنیم یعنی اون صد هزارم ثانیه که من بلند دارم میشم با صد هزارم ثانیه تو که نشستی باهم تطبیق پیدا میکنه ، حالا ما دوتایی وارد دنیای موازی بعدی شدیم
یعنی دنیای موازی جدا از هم نیستن و من چند تا نیستم ، ما خودمون هستیم که اختیار داریم که کدوم جهان موازی بشیم یا کدوم جهان موازی از کنار ما داره عبور میکنه ( طبق اون مثال قطاری که زدم )
و برعکس نظریه اصلی در صورتی بین بنگ اتفاق می افته که این جهان موازی از هم جدا بشن ، مثل اینکه قطار دو تیکه بشه و واگنی با واگنی دیگه برخورد شدید کنه
نظرتون چیه ؟؟؟؟؟؟؟
مطالب از این دست خوبه ولی بیشتر از اینکه تو این قسمت اول و دوم به مطلب اشاره بشه ، نویسنده عصبانیش به حاشیه پرداخته ، خود مطلب دو خط بیشتر نبود:(
مقاله عالیه اما اگه کاملشو بخواید میتونید توی قرآن کاملش پیدا کرد – خدا زیبا جواب همه چیز داده
براي دوستان علاقه مند مطالعه كتاب [u]تاريخچه زمان[/u] اثر استفان هاوكيگ رو پيشنهاد ميدم كه پاسخ گوي بسياري از سوالات شما خواهد بود.
واقعا از دوستان بعیده بخاطر چند سطر نوشته اینچنین دلخوری ایجاد می کنند:smiley6
سلام به شما جناب حسینی (نگارنده)
اگر ادعا هست که دارد بحث علمی انجام میشود ، چرا باید با دیدن یک نظر مخالف تا این حد جبهه گیری کنیم؟! اگر صحبت بر سر طرح موضوع عدم قطعیت است ، پس این کوبیدن قاطعانهء مخالف چیست؟! این دفاع قاطعانه از نظریه ای غیر قطعی چیست؟! شما در مقاله اول ، ادعایی را مطرح کردید که به گفتهء خودتان اصراری هم بر درست بودن آن ندارید و صرفاً یک نظریه ست. جناب معین هم دلایل علمی آوردند مبنی بر اینکه کفهء ترازو به سمت نادرست بودن آن مطلب سنگینی میکند. خب شما هم دلیل علمی بیاورید که جناب معین اشتباه میکند تا ما خوانندگان هم استفاده کنیم. دیگر این برچسب زدن ها برای چیست؟!
یاد مطلبی در مقالهء معرفی فیلم جدید “ایکس من” افتادم. در آنجا هم بنده ، جناب نعیم احمدی و یکی دیگر از دوستان مطالبی را با دلیل و سند بیان کردیم. برخی دیگر از دوستان آمدند و به ما تیکه انداختند و کلمات نابجا به کار بردند ، جالب اینکه آنها به ما گفتند که نمیشود با شما صحبت کرد چون نه علمی و منطقی حرف نمیزنید!!! :l
و مطلب مشابه دیگر در یکی از سایت ها که آنجا هم یکی از دوستان ما حرفی زد و طرف مقابل که مدام سنگ علم و دانش و منطق و فرهنگ را به سینه میزد! به دوست ما گفت تا سند ارائه نکنی صحبتت علمی و قابل قبول نیست. اما چند دقیقه بعد ، خودش مطلبی را مطرح کرد و وقتی از او درخواست سند کردیم پاسخ داد: من وقتم را برای ارائهء سند به شماها هدر نمیدهم!!! و وقتی اصرار کردیم ، پاسخ داد: اصلاً دلم نمی خواهد سند بدهم!!! در آخر هم بحث با ما را قطع کرد با این استدلال که ماها بحث علمی و منطقی نمی کنیم!!! :emoji8
انتظار من به عنوان خوانندهء مطالب سایت خوب سخت افزار ، این است که نگارنده با همان روشی که انتظار می رود ، با کامنت ها برخورد کند. یعنی با علم و منطق
عجبببب
حالا بنده که با طعنه و توهین جنابعالی عالم دهر و نخود هر آش و … لقب گرفتم شما که اینطور نیستید میشه بفرمایید کجای اون نظری که من گذاشته بودم صفر و یکی و یا سفید و سیاه دیدن صرف داخلش بود
بهتر نبود بجای توهین و طعنه و … که ده سطری از مطلب شما رو به خود اختصاص داده با فرض داشتن جواب ،جوابی مختصر میدادید و یا اصلا وقعی نمی نهادید و متن خود رو ادامه میدادید
بهرحال تریبون دست جنابعالی ست و هر آنچه مد نظر داشته باشید می نویسید و نهایتا هم اگر نخواهید نسبت به انتقادها و سوالات در برابر متن و برداشت خود پاسخی نخواهید داد چون نظر خود را نشر داده اید و لزومی بر ارائه جواب نمی بینید
بنده رو که عالم دهر و نخود هر آش می خونید رشته ای که می خوندم فیزیک و مرتبط با این قضیه بوده و در هر جا نخود آش یا بی سواد یا … باشم در این مبحث نیستم حالا میشه بفرمایید شما چه رشته ای بودید
خیلی عالی بوده همیشه مطالب اینچنینی برام جذاب بوده