در هفتههای گذشته، اخبار فناوری تحت سلطه تلاشهای میلیاردری به نام ایلان ماسک برای خرید (و متعاقباً اجتناب از خرید) توییتر بوده است. و از زمانی که ماسک برنامههای خود را در ماه آوریل اعلام کرد، مردم دنیا در حال بحث بودند که آیا بهتر است فضاهای اجتماعی آنلاین مانند توییتر در شرکتهای سهامداران عمومی باقی بمانند (جایی که تحت فشار سهامداران هستند) یا متعلق به یک فرد ثروتمند مانند ماسک باشد. همین موضوع ما را بر آن داشت تا در این مقاله به این موضوع بپردازیم که چرا ما به اینترنت همگانی نیاز داریم و چگونه باید به آن دست یابیم.
- جک دورسی: تمرکز گرایی واقعا به اینترنت آسیب زده است
- سرعت دانلود اینترنت استارلینک بار دیگر از 300 مگابیت بر ثانیه عبور کرد
اینترنت همگانی چیست؟
بن تارنوف، نویسنده کتاب آینده اینترنت برای مردم، معتقد است راه بهتری از اتفاقات پیش رو وجود دارد. کتاب تارنوف به تشریح تاریخچه اینترنت میپردازد، که از روزهای اولیه آن به عنوان شبکهای تحت مدیریت دولتی شروع میشود، تا بعد از آن که در اختیار شرکتهای خصوصی قرار میگرفت و توجه کمی به کاربران داشت. این پیشنهادات رایج مانند کاهش قدرت صاحبان اینترنت با اصلاحات ضد اعتماد را مورد بحث قرار میدهد، اما همچنین استدلال میکند که ترویج رقابت به تنهایی کافی نیست. باید یک جنبش سیاسی از فضاهای محلی و غیرتجاری آنلاین حمایت کند. در ادامه مصاحبه خبرگزاری Verge از بن تارنوف را خواهیم خواند.
خبرنگار: ما در این حماسه مداوم هستیم که ایلان ماسک توییتر را میخرد و آن را از یک شرکت دولتی به یک شرکت خصوصی تبدیل میکند که توسط یک میلیاردر اداره میشود. به نظر میرسد دو مدل اصلی ما برای نحوه عملکرد خدمات اطلاعاتی در حال حاضر است. آیا فکر میکنید که این باعث شده مردم بیشتر درباره مسائلی که کتاب شما مطرح می کند فکر کنند؟
تاروف: من مطمئنا امیدوارم. من فکر میکنم که این یک تصویر قدرتمند از آسیبپذیری فضاهایی است که بحثهای ما (بهویژه بحثهای سیاسی) برای ضبط و کنترل خصوصی انجام میشود. همانطور که اشاره کردید، توییتر در حال حاضر یک شرکت خصوصی است، هرچند که در بازارهای عمومی معامله میشود. این احتمال وجود دارد که ایلان ماسک آن را خصوصی کند، و این همان احتمال بزرگ است. اینکه یک مرد مجرد تقریباً بر یکی از مهمترین شبکههای اجتماعی جهان کنترل کامل داشته باشد. میدانم که گاهی اوقات گفتن اینکه توییتر زندگی واقعی نیست، مد است، و البته این حرفها تا حدودی درست است. اما از سوی دیگر میتواند در مسائل سیاست و مسائل فرهنگی کاملاً تأثیرگذار باشد. من فکر میکنم پاسخ کوتاه این است که امیدوارم گفتگوی گستردهتری در مورد آنچه که در مورد مالکیت خصوصی فضاهایی که مکالمات ما در آن انجام میشود را تحریک کند. اما مطمئن نیستم که به آن برسیم.
خبرنگار: جالب بود که دیدم Mastodon در ثبت نامها افزایش یافته است، اما نمیدانم که چقدر این ثبتنام ادامه داشته است.
تاروف: من فکر میکنم که Mastodon معمولاً وقتی چیزهای خاصی اتفاق میافتد از محبوبیت کمی برخوردار است، و فکر میکنم این موضوع یک نشانه خیلی خوب است. در اجرا و نگهداری یک پروژه منبع باز انواع و اقسام مشکلات وجود دارد، اما امیدواریم که این امر افراد را وادار کند تا به دنبال گزینههای جایگزین باشند و حداقل (حتی اگر به طور دائم به Mastodon مهاجرت نکنند) صرفاً فکر کردن به آنها نیز میتواند سازنده باشد. دانستن اینکه مدلهای مختلفی وجود دارد. اینکه جوامعی هستند که روشهای مختلف آنلاین بودن را با هم آزمایش میکنند، گام مثبتی است. درست است که کافی نیست، اما به نظر من شرط لازم است.
خبرنگار: کتاب شما به چیزهای زیادی اشاره میکند که برای مدتی وجود داشتهاند (جوامعی مانند Mastodon) تلاشهای شهرداری اینترنت و مدیریت کردن آن، اما آنها هرگز به جریان اصلی دنیای واقعی نفوذ نکردهاند. من کنجکاو هستم که آیا فکر میکنید این به دلیل کمبود منابع است یا موانع فنی وجود دارد یا اینکه هرگز قرار نیست به طور گسترده به جریان اصلی تبدیل شوند.
تاروف: من فکر میکنم مشکل اصلی این است که این جایگزینها تمایل به جذب مخاطب نسبتاً خاص، معمولاً فنیتر دارند. و برای آن نوع از آلترناتیوها دشوار است که بدون سرمایه گذاری عمومی قابل توجه به جریان اصلی تبدیل شوند و بدون یک جنبش سیاسی گستردهتر که مشخص کند خطرات واقعاً چیست.
بنابراین من آن فضاها و آن جایگزینها را بهعنوان آزمایشهای فنی بسیار جالب، الهامبخش و خلاقانه میبینم. اما همانطور که آموختیم، آزمایشهای فنی برای ایجاد یک آرایش کاملاً متفاوت کافی نیست. البته که این موضوع بسیار مهم است اما ما به سیاست نیاز داریم. ما به سیاست عمومی نیاز داریم. ما به جنبشهای اجتماعی نیاز داریم. ما به همه این مواد دیگر نیاز داریم که نمیتوانیم از یک پایه کد بدست آوریم.
خبرنگار: شما در مورد اینکه بزرگی سایتهایی مانند فیس بوک مشکل ساز است صحبت میکنید. بنابراین ما نمیتوانیم فقط نسخهای از فیس بوک با بودجه عمومی بسازیم و انتظار داشته باشیم که به خوبی کار کند. اما وقتی یک گزینه واضح وجود ندارد که بتوانید آنها را به سمت آن هدایت کنید، سخت است که مردم را وادار کنید به جای دیگری بروند. نظر شما دربارهی این موضوع چیست؟
تاروف: به نظر من، هدف صرفاً مبادله فیس بوک با یک فیس بوک غیرمتمرکز و مبادله توییتر با یک توییتر متعلق به تعاونی نیست. من فکر میکنم اینها اولین گامهای سازنده به سوی تصور اینترنت بهتر هستند، اما باید درک کنیم که معماری پلتفرمهای مدرن با انگیزههای خاصی در ذهن ایجاد شدهاند و برای بهینهسازی رفتارهای خاص در خدمت به حداکثر رساندن سود توسعه یافتهاند. ما نمیتوانیم به سادگی آنها را کمی متفاوت سازماندهی کنیم و انتظار نتایج متفاوتی را داشته باشیم. ما باید فضاهایی با آجر و ملات ایجاد کنیم که در آن افراد عادی بدون پیشینه فنی بتوانند وارد شوند.
با تخصص فنی و منابع ارتباط برقرار کنید تا در واقع انواع فضاها و ابزارهای آنلاینی را بسازید که نیازهای روزمره آنها را برآورده کند. و میدانم که کمی آرمان شهرانه به نظر میرسد. اما جالب است بدانید که یک نمونه قبلی از این موضوع وجود دارد. لندن در دهه 1980، جایی که دولت محلی به رهبری حزب کارگر بسیاری از مواردی را که ما امروز به عنوان فضاسازان یا هکرها تصور میکنیم باز کرد و این آرزو را داشت که طراحی و توسعه فناوری را دموکراتیک کند.
بنابراین فکر میکنم این موضوع میتواند امیدوار کننده باشد. اگر واقعاً بتوانید خلاقیت مردم را در مقیاس تحریک کنید، چه دنیای آنلاین جدیدی را میتوانیم ایجاد کنیم؟
خبرنگار: مسئله اصلی لزوماً این نیست که مردم نتوانند این چیزها را توسعه دهند. این است که آنها نمیخواهند زمان زیادی را صرف یافتن فضاهای آنلاین جدید کنند. مانند جایگزینی برای چیزی که مثلاً به آنها اجازه میدهد تا جشن تولد اینترنتی بگیرند. آنها فقط میخواهند برای این کار از فیس بوک استفاده کنند چرا که آسان است.
تاروف: من از این نظر فکر میکنم: چگونه میتوانیم فناوریها را به اندازه کافی قابل استفاده کنیم تا مخاطبان انبوه را جذب کنیم و در عین حال خطرات استفاده از فیس بوک را برای آن مخاطبان روشن کنیم؟ و اینجاست که به نظر من سیاست نقش مهمی دارد. این صرفاً ارائه یک رابط کاربری بهتر به گزینهها نیست. و من فکر میکنم احتمالاً تنها از طریق سرمایهگذاری عمومی امکانپذیر است. همچنین باید برای آن کاربر کمتر فنی فیس بوک توضیح داد: در اینجا عواقب استفاده شما از این پلت فرم آمده است. در اینجا چیزی است که این پلتفرم به جهان کمک میکند. در اینجا چیزی است که پلتفرم در مورد زندگی روزمره شما ضبط میکند.
آگاهی مردم از این موضوع طی چند سال گذشته به میزان قابل توجهی افزایش یافته است، تا جایی که تعدادی از افراد فیسبوک را به دلیل آن ترک میکنند. اما من فکر میکنم که در آن مکالمه به بخش سیاسی و همچنین به بخش فنی نیاز دارید.
خبرنگار: حواستان هست شما به ایدهای از داریوش کاظمی اشاره میکنید که کتابخانه ها می توانند در شبکههای اجتماعی محلی راه اندازی شوند.
داریوش این ایده را دارد: اگر هر کتابخانهای در ایالات متحده یک سرور رسانه اجتماعی در زیرزمین خود داشته باشد و همه آنها با استفاده از پروژهای مانند Mastodon با هم متحد شوند، چه میشود؟ من این مدل را به دلایل زیادی دوست دارم. احتمالاً مهمتر از همه، این امکان ایجاد یک فضای مشورتی رو در رو است که در آن مسائل بسیار دشوار پیرامون تعدیل محتوا از طریق یک فرآیند دموکراتیک محلی قابل حل است. اعتدال عمیقاً به ارزشهایی میرود که مردم در مورد نحوه رفتار ما با یکدیگر دارند. به نظر من، اینها تضادهایی در مورد ارزشها هستند که فقط در فضاهای مشورت دموکراتیک می توانند شکل بگیرند، و این فضاها وقتی کوچکتر باشند بهتر عمل میکنند.
من سعی میکنم در کتاب نسبت به ساختن یک علاقهی واحد از تمام جامعهها احتیاط کنم، زیرا، بهویژه در ایالات متحده، بهویژه در کنترل محلی سابقه نژادپرستانه طولانیای وجود دارد. و در مورد اینترنت، ما نمیتوانیم محلی باشیم چرا که اینترنت محلی نیست. اما به استثنای منطقهای یا ملی محلی نیست. به دلیل غنای تعامل بین فردی که ترویج میکند، اینترنت محلی به عنوان یک مکان امیدوار کننده برای حکومتها است.
خبرنگار: آیا فکر میکنید راههایی برای سازماندهی جوامع کوچکی وجود دارد که دارای سطحی از خودگردانی هستند که جغرافیایی ندارند؟
بله. فکر میکنم یک ایراد ممکن این باشد: آیا کل هدف اینترنت و شبکههای کامپیوتری به طور گستردهتر توانایی ایجاد وابستگیهایی نیستند که مبتنی بر مکان نیستند؟ وقتی در دهه 90، در دوران کودکی خود اینترنت را کشف کردم، چیزی که در موردش دوست داشتم دقیقاً این بود که در جامعه محلی من مستقر نبود و میتوانستم با مردم از سراسر جهان صحبت کنم. اما جذابیت داشتن ساختارهای محلی این است که من میخواهم بتوانم دو یا سه نفر را در یک اتاق بگذارم و از آنها بخواهم در مورد اینکه در مورد یک چیز خاص چه باید کرد، بحث کنند، بحث کنند و بحث کنند. این نوع تصمیم گیری دموکراتیک در یک زمینه کوچکتر و حضوری بهترین کار را دارد.
خبرنگار: یک چیز هیجانانگیز در مورد اینترنت این بود که شما مجبور نیستید به مکانی که در آن متولد شدهاید یا در آن نقل مکان کردهاید و لزوماً نمیخواهید باشید.
تاروف: من فکر میکنم اکنون در شرایطی هستیم که افراد انجمنهای [آنلاین] زیادی وجود دارند، اما انجمنهای [فیزیکی] زیادی ندارند. و کمی کجرو به نظر میرسد. بسیار آسان است که در یک شهر آمریکایی زندگی کنید، همسایگان خود را نشناسید، واقعاً هیچ کس را در جامعه دیگر خود نشناسید، واقعاً با همکاران خود رابطه نداشته باشید، اما بیشتر زندگی اجتماعی خود را از طریق اینترنت با افرادی که هرگز ندیده اید زندگی کنید.
من این موضوع اخلاقی نمیدانم و البته نمیگویم که این بد است. فکر میکنم مردم ترتیباتی را ایجاد میکنند که برای آنها کار میکند. اما من فکر میکنم احتمالاً چیزی برای ایجاد یک ترتیب متوازنتر وجود دارد که در آن وابستگیهای حضوری، مبتنی بر مکان و محل کار میتواند احیا شود.
خبرنگار: شما به لحظاتی در تاریخ خصوصیسازی اینترنت اشاره میکنید که در آن نقاط مداخلهای وجود داشت، مانند پیشنهادهایی برای «یک خط عمومی در بزرگراه اطلاعات». فکر میکنید اگر هر یک از آن مسیرها مسیر اینترنت را تغییر میداد، چه اتفاقاتی میافتاد؟
من مطمئن نیستم که آنها از بدترین سوء استفادهها جلوگیری می کردند. اما من فکر میکنم همه آنها آینده اینترنت را تغییر میدادند. خصوصی سازی در تمام مدت برنامه حکومت آمریکا بود. دولت فدرال نمی خواست اینترنت را به طور نامحدود اجرا کند. آنها میدانستند که اینترنت به دست شرکتهای خصوصی خواهد رفت. اما همانطور که شما اشاره کردید، تعدادی پیشنهاد برای دولت وجود داشت تا در این شبکه خصوصی جدید، جای پای عمومی از انواع مختلف ایجاد کند. و این پیشنهادها توسط بخش خصوصی شکست خورد. آنها یک دیکتاتوری کامل شرکتی را بر زیرساخت فیزیکی اینترنت برقرار کردند.
بنابراین، آن نقاطی از تاریخ که میتوانست راه دیگری را طی کند، خصوصیسازی را به چالش نمیکشید. اما آنها اشکال کمتر افراطی از خصوصیسازی را تولید میکردند، که به نظر من کار سازندهای بود و فضای بسیار بیشتری را در اینترنت معاصر برای تصور جایگزینی به ما میداد.
خبرنگار: بگذارید به اول برگردیم. ما در مورد سناریوی کنترل توییتر توسط ایلان ماسک صحبت کردیم. جایگزین ایده آل برای شما چیست؟ برای مثال، نسخهای وجود دارد که ایلان ماسک توئیتر را کنترل نمیکند، زیرا دولت توئیتر را کنترل میکند. یا دنیایی که در آن چیزی به نام توییتر وجود ندارد زیرا هیچ پلتفرمی به این بزرگ یا قدرتمند وجود ندارد. به نظر شما اجتماعیترین حالت راه اندازی اینترنت چیست؟
تاروف: آنچه که من میخواهم ببینم، بیش از همه، اینترنت است که پر از فضاهایی است که واقعاً توسط کاربرانشان طراحی، توسعه، پیادهسازی و اداره میشوند. این مدینه فاضله است.
من فکر میکنم که این مستلزم یک اینترنت چند مرکزیتر، یک اینترنت بسیار ناهمگونتر، اینترنتی است که پیچیدگی و تنوع زندگی آنلاین ما را تقلید میکند، هرچند که با اعیانسازی کاهش یافته است. و برخی از چیزهایی که امروز در مورد آن بحث میکنیم، گامهایی در این مسیر هستند، گامهای کوچک یا گامهای بزرگ. اما این یک اینترنت است که فکر میکنم برای مردم باشد. زیرا اینترنت برای مردم اینترنت است که در آن افراد فرصت شرکت در تصمیماتی را دارند که بیشترین تأثیر را بر روی زندگی آنلاینشان میگذارد.
دیدگاهتان را بنویسید