داستان
در روزهای آغازین تهاجم به افغانستان یک جوخه از نیروهای ویژه Tier 1 با اسم عملیاتی Neptune که شامل افرادی با اسم رمز Mother ،Voodoo ،Preacher و Rabbit است وظیفه دارند تا شخصی بهنام Tariq یا طارق را که اطلاعات ارزشمندی دارد و CIA به آن نیاز دارد را پیدا کنند. نپتون در کمین نیروهای طالبان قرار میگیرد و در هین مبارزه و پیشروی در مواضع دشمن طارق را مییابند. طارق به آنها میگوید که بین 500 تا هزار نیروی شبه نظامی القاعده در شاهی کوت موضع گرفتهاند. پس از این وظیفه تسخیر پایگاه هوایی بگرام به نپتون محول میشود که بعدا به مرکز هدایت و فرماندهی عملیات نظامی ناتو مبدل خواهد شد و این مرکز زیر نظر کلنل (سرهنگ) دروکر و تحت فرماندهی ژنرال فلگ (Flagg) اداره میگردد.
بعداز اتفاقات خط داستانی بازی ژنرال فلگ به سرهنگ دروکر 24 ساعت مهلت میدهد تا رنجرها و سایر نیروهای تحت فرمان وی به عرصه عملیاتی وارد شوند. در این بین نیروهای Tier 1 به منطقه اعزام میگردند تا به انجام عملیات اکتشافی پرداخته و مختصات موقعیت دشمن را برای پشتيبانی هوایی و توپخانه مشخص کنند. AFO Wolfpack متشکل از چهار اپراتور نیروی دلتا با اسامی رمز پنتر، وگاس، دوس و داستی در میدان نبرد پیش میروند و مواضع دشمن را در میان دو روستای واقع در منطقه عملیاتی را از بین میبرند. در این میان نپتون نیز مشغول انجام ماموریتی مشابه برای عملیات دوروتی است. بعداز اتمام عملیات بهصورت موفقیتآمیز و سریعتر از زمان برنامهریزی شده دروکر نیروهای ارتش ملی افغانستان را برای پاکسازی نیروهای باقیمانده طالبان به صحنه نبرد میفرستد اما ژنرال عجول و کلهشق بدون آگاهی از موقعیت نبرد، گانشیپهای AC-130U را وارد کارزار میکند و این سبب میشود تا نیروهای خودی زیر آتش قرار بگیرند. کشمکشهای داستانی از این لحظه آغاز میشود.
درست است که خط داستانی بازی پتانسیل بسیار خوبی برای تبدیل شدن به یک اثر تأثیرگذار را دارد اما گسستگیها و از این شاخ به آن شاخه پریدنهای داخل بازی نظیر نبردهایی که از درون جنگ افزارها پیگیری میشود این اجازه را به داستان نمیدهد تا خود را بسازد و تأثیر خود را بر مخاطب بگذارد، همچنین خط داستانی بازی خیلی خشک و بهغیر از چند مورد از 9 مرحله بازی عاری از انعطافهای رفتاری و تأثیرگذاریهای فردی شخصیتهای بازی است و میتوان نقطه ضعف داستان را در شخصیتپردازیهای آن دانست. شخصیتهای اصلی بازی را ما هیچگاه نمیشناسیم، همه آنها فقط چند سرباز خبره هستند که در میدان نبرد پیشمیروند. در سری Modern Warfare میتوانستیم با بیشتر شخصیتها ارتباط برقرار کنیم و آنها نیز از یکدیگر متأثر بودند اما در MOH ما چیزی بهنام شخصیتپردازی نخواهیم داشت و هیچگاه واقعاً با این جنگجویان ارتباط برقرار نخواهیم کرد.
با اینحال داستان و فضای بازی بسیار واقعگرایانهتر و قابل باور پذيرتر از داستانهای کم عمق و هالیوودوار سری Modern Warfare دنبال میکنند.
با تمام این اوصاف در بازی مراحلی نیز وجود دارد که بسیار نفسگیر و بهیادماندنی خواهند بود. یکی از این مراحل با ورود رنجرها به عرصه نبرد و محاصره آنها در میان نیروهای طالبان و القاعده شکل میگیرد جایی که آنها در حالی که مهماتشان رو به اتمام است به مبارزه میپردازند و راه خودرا به سمت نقطه فرود هلیکوپتر نجات باز میکنند. این مرحله یکی از بیادماندنیترین و حماسیترین مراحلی خواهد بود که در یک بازی اکشن اول شخص دیدهاید.
دیدگاهتان را بنویسید