با تثبیت المانهای اصلی سبک Open World توسط بازی GTA 3 و مهمتر از آن موفقیت و محبوبیت فراوانی که این بازی همراه با خود به دنیای بازیهای کامپیوتری آورد، بسیاری از شرکتها و استودیوهای بزرگ بازیسازی دست به ساخت آثاری مشابه با این اثر جریانساز زدند و ظرف چند سال دنیای بازیهای کامپیوتری پر شد از عناوینی که از ساختاری سندباکس بهره میبردند و قصد داشتند مانند مجموعه بازیهای GTA سری در میان سرها در بیاورند. در این میان برخی از عناوین مذکور برای اینکه تفاوت ساختاری خود با سری بازیهای GTA را بیشتر به رخ بکشند، برخلاف عناوین سری GTA که داستان آنها در محیطی شهری سپری میشد، به سراغ محیطهایی غیر شهری رفتند. بازی Just Cause را میتوان در زمره همین دسته از عناوین طبقهبندی کرد که به جای یک کلانشهر شلوغ و پر فساد، داستان خود را در محیطهای جنگلی و کوهستانی روایت میکرد. اثری که دنبالهای را نیز به همراه داشت و علاقهمندان آن پس از تجربه کردن نسخه دوم این سری، اکنون پس از پنج سال به ملاقات سومین نسخه از این مجموعه رفتهاند.
هویت نامشخص
داستان بازی Just Cause 3 حدود شش سال پس از رخدادهای داستانی نسخه دوم این مجموعه به وقوع می پیوندد (چیزی نزدیک به فاصله زمانی مابین انتشار نسخه دوم و سوم این سری). قهرمان همیشگی این مجموعه یعنی ریکو رودریگز در این نسخه نیز حاضر است و این بار از جزیره خیالی پانائو (واقع در آسیای جنوب شرقی) به خانه بازمیگردد تا ماجراجوییهای خود را در جزیره خیالی دیگری با نام مدیشی ادامه دهد. جزیرهای بزرگ و دیدنی که در دریای مدیترانه واقع شده است و تحت رهبری دیکتاتوری خونخوار به نام ژنرال سباستین دی راویو اداره میشود. هدف اصلی ریکو در این بازی (مشابه با آثار پیشین این سری) آزاد کردن این جزیره از نفوذ ژنرال دی راویو و بازگرداندن نقاط اشغال شده توسط ارتش او به مردم است. میتوان گفت که داستان بازی Just Cause 3 هم مانند دو نسخه پیشین این سری از چفت و بست چندان محکمی برخوردار نیست و نوع روایت آن بسیار کلیشهای و دمدستی به نظر میرسد. با این حال این نکته را نمیتوان به حساب نقطه ضعف این بازی گذاشت. چراکه هدف اصلی سازندگان بازی Just Cause 3 ساخت اثری با داستانی بسیار ساده و سطحی نظیر فیلمهای اکشن عامهپسند هالیوودی بوده است اما در عین حال از یک نکته هم نمیتوان به همین راحتی گذشت، اینکه بازی Just Cause 3 در کل از لحاظ داستان و شخصیتپردازی ماهیت چندان مشخصی نداشته و همچون دو نسخه پیشین این سری حالتی پا در هوا دارد. در واقع هیچ مشخص نیست که آیا تم کلی این بازی قرار بوده مانند سری بازیهای Saint Row کاملاً کمدی و احمقانه طراحی شود یا اینکه همچون مجموعه بازیهای GTA ساختاری کاملاً جدی و واقعگرایانه داشته باشد. به همین دلیل نمیتوان آنگونه که باید با ماهیت کلی بازی Just Cause 3 ارتباط برقرار کرد و در نهایت تم داستانی ساده و دمدست این اثر به پارامتری بیمعنی و پا درهوا تبدیل میشود که هیچ کارکرد مشخصی در ساختار کلی این بازی ندارد.
خانههای خالی را آتش بزن
یکی از بزرگترین نکات مثبت بازی Just Cause 3 وسعت نقشه این بازی است که برای کندوکاو در تمامی گوشه و کنار آن باید زمان فراوانی را صرف کرد. البته میزان گستردگی این نقشه تقریباً چیزی برابر با نقشه موجود در بازی Just Cause 2 است. به این معنی که جزیره مدیشی نیز درست مانند جزیره پانائو از محیطی به وسعت 1000 کیلومتر مربع بهره میبرد (جالب اینجاست که وسعت کلی نقشه در بازی Just Cause از هر دو دنبالهاش حدود 12 کیلومتر مربع بیشتر بود!). با این حال باوجود گستردگی نقشه و تنوع عوارض محیطی موجود در آن، میتوان در بازی Just Cause 3 دقیقاً همان نقایصی را مشاهده کرد که در نسخههای پیشین این سری نیز وجود داشتند. به عبارت بهتر محیط این نقشه هم همچون بازی Just Cause 2 بسیار خالی و بیروح به نظر میرسد و گویی اعضای استودیو Avalanche ماکتی گسترده از یک جزیره خالی از سکنه را به معرض تماشای مخاطبان خود قرار دادهاند که نه انسانی در آن زندگی میکند و نه اینکه هیچ حیوانی رغبت جستوخیز کردن در محیطهای بکر و دست نخورده جنگلی یا کوهستانی آن را دارد. در این میان میتوان گفت که ساختار کلی گیمپلی این بازی نیز کاستی اشاره شده را دامن می زند و با تکمیل کردن آن کاری میکند تا سرک کشیدن به گوشه و کنار جزیره مدیشی چیزی بیش از یک فرآیند تکراری و خستهکننده نباشد. البته در میان مراحل داستانی بازی Just Cause 3 میتوان وجود مراحل جالب و پرهیجانی را هم مشاهده کرد. اما نکته قابل توجه اینجاست که برای تجربه کردن این مراحل شما باید حتماً به انجام برخی مراعل فرعی و جانبی این بازی بپردازید (چیزی مشابه با روند کلی بازی Shadow of Mordor). مراحلی که به طور عمده بر نابودی پایگاههای ژنرال دی راویو و آزاد کردن آنها اختصاص یافتهاند و هیچ تنوع و عمق قابلقبولی را نمیتوان در آنها مشاهده کرد. در این میان شاید تنها نکتهای که بتواند از سر گذراندن این مراحل تکراری را اندکی قابل تحملتر سازد وجود قابلیت های ر یکو برای نابودی مناطق استراتژیک دشمن است. در واقع وجود انفجارهای طبیعی و چشمنواز ساختمانهای دشمن در کنار برخی موارد مربوط به فیزیک تخریبی اجسام محیط، هیجان مضاعفی به گیمپلی این بازی تزریق کرده است و به آتش کشیدن پایگاههای دشمن به شیوههای مختلف را به امری لذتبخش در بازی Just Cause 3 تبدیل ساخته است. سوای این امر امکانات طراحی شده برای چنگک ریکو نیز در این بازی پیشرفتهای محسوسی را نسبت به نسخههای پیشین سری Just Cause به خود میبیند و وجود ابزار جدید Wing Suit به شما این امکان را میدهد تا بتوانید با تلفیق قابلیتهای آن با ویژگیهای موجود در ابزار پاراشوت، پروازهای هیجان انگیزتری را بر فراز جزیره مدیشی تجربه کنید.
هنگام پرش احتیاط کن!
همانگونه که در سطور قبل به آن اشاره شد یکی از موارد مهم موجود در بازی Just Cause 3 عدم بهبود محسوس در برخی نقاط ضعف نسخههای پیشین این سری است. سوای محیط خالی و بیروح این بازی (که در نسخههای پیشین این مجموعه نیز کموبیش احساس میشد) ضعف در بخش کار با اسلحهها نیز همچنان به قوت خود باقی است. اگرچه نوع نشانهگیری و نحوه هدف قرار دادن دشمنان توسط اسلحهها در این بازی پیشرفتهایی را نسبت به نسخههای قبل داشته است اما در کل میتوان گفت که بخش کار با اسلحهها در بازی Just Cause 3 به نسبت بخش مشابه در سایر آثار شوتر سوم شخص ضعیفتر طراحی شده است و به نوعی یادآور بخش مشابه در بازی Fallout 4 (هنگام قرارگیری در زاویه دید سوم شخص) است. در کنار این امر وجود برخی باگهای آزاردهنده در این بازی موجب میشود تا نتوانید در برخی موارد تجربهای کاملاً یکدست و بینقص را از گیمپلی این بازی داشته باشید.
به عنوان مثال در هنگام پریدن از ارتفاعات بلند ممکن است در مواردی چتر نجات شما باز نشود یا اینکه به طور اتفاقی با گردش کردنهای ناگهانی در این بازی مواجه شوید. درست مانند گیمپلی، از منظر فنی نیز میتوان بازی Just Cause 3 را اثری در حد متوسط لقب داد. اگرچه در امر کیفیت و نوع طراحی انفجارها میتوان این بازی را اثری درجه یک قلمداد کرد اما کیفیت بافتهای به کار رفته در طراحی محیط و نوع مدلسازی اشیا آنچنان انقلابی و چشمگیر به نظر نمیرسد. در این میان طراحی فیزیک این بازی در نوع خود بسیار مناسب صورت گرفته است و تنها ایرادی که شاید بتوان به آن وارد دانست بادکنکی بودن فیزیک و حجم برخی اشیای سنگین وزن موجود در محیط نظیر خودروهای زرهی، تکههای عظیم ساختمانی یا حتی برخی انسانهاست. ویژگی معمولی بودن را حتی در بخش صداگذاری و موسیقی بازی Just Cause 3 نیز میتوان مشاهده کرد و در این بخش از بازی نیز با المانهایی مواجه هستیم که قادر نیستند تا سر حد امکان ما را به وجد بیاورند. در پایان باید بازی Just Cause 3 را اثری بسیار متوسط و دمدستی لقب داد که تنها قادر است گیمرهایی که به دنبال تجربههایی کم چالش، ساده، پرهیاهو و در عمل پوچ میگردند را راضی نگاه دارد و برای افرادی که در دنیای بازیهای کامپیوتری به دنبال تجربههایی ناب و نوجویانه میگردند هیچ حرف خاصی برای گفتن ندارد.
منکه ازین نسخه خوشم نیومد بنظرم حتی نسبت به نسخه قبلی بدتر شده بود مثلا بعد از چند ساعت تکراری میشه که همین موضوع تو نسخه قبلی کمتر بود
بازیش خوبه ولی برخی نواقص داره که یکیش روندن ماشیناست که واقعا بی معناست و نمیشه کنترل کرد اصلا. تو این بازی برای لذت بردن فقط باید پیاده باشید و تیراندازی و این حرفا کلا بخوام نمره بدم 6.5 هست.
بعد یکبار بازی کردن تا اخرش خسته شدم .واسه بار دوم یک مقداری رو رفتم بعدش حذف کردم.میشه گفت فقط یکبار ارزش بازی کردن داره .چون دنوو داره PC بازها باس برن سمت اشتراکی وگرنه بیخیالش بشن.ارزش خرید اورجینال رو که اصلا نداره صد و خرده ای بابت این هیچ بازی صد هزار تومن نمی ارزه بنظرم.اگه تجربه نکردین پس بهتره تجربه نکنین.
واقعا مشکلات زیاد داشت انگار نسخه یک رو با گرافیک بالاتر داشتی بازی میکردی کلان بازی بر پایه انفجاره