موضوعات داغ
  • نمایشگاه کامپیوتکس ۲۰۲۵
  • بازی GTA VI
  • هوش مصنوعی
  • استارلینک
  • چت‌بات‌ها
  • دینو
سخت افزار مگ
  • اخبار و مقالات
    • گوشی موبایل
      • لوازم جانبی موبایل
    • تبلت
    • لپ تاپ
    • دسکتاپ
      • مادربرد
      • پردازنده مرکزی
      • کارت گرافیک
      • تجهیزات ذخیره سازی
      • حافظه
      • صفحه نمایش
      • تجهیزات جانبی
    • تصویرگری دیجیتال
    • صوتی و تصویری
    • شبکه
    • نرم افزار و بازی
    • کالبدشکافی قطعات
    • مطالب گوناگون
  • لیست قیمت
    • گوشی موبایل
      • لیست قیمت روز گوشی‌های سامسونگ
      • لیست قیمت روز گوشی‌های شیائومی
      • لیست قیمت روز گوشی‌های هواوی
      • لیست قیمت روز گوشی های آنر
    • تبلت
    • لپ‌تاپ
    • قطعات کامپیوتر
      • لیست قیمت پردازنده
    • محصولات اپل
    • تجهیزات شبکه
    • لوازم خانگی
    • صوتی و تصویری
    • دوربین دیجیتال
    • تجهیزات بازی
    • خودرو
  • بررسی
    • بررسی گوشی موبایل
    • بررسی تبلت
    • بررسی لپ تاپ
    • دسکتاپ
      • بررسی کولر و فن
      • بررسی مادربرد
      • بررسی کارت گرافیک
      • بررسی تجهیزات ذخیره سازی
      • بررسی حافظه
      • بررسی منبع تغذیه و کیس
      • بررسی تجهیزات جانبی
      • بررسی صفحه نمایش
    • بررسی تصویرگری دیجیتال
    • بررسی صوتی و تصویری
    • بررسی شبکه
    • بررسی نرم افزار و بازی
    • بررسی گوناگون
  • راهنمای خرید
    • سیستم پیشنهادی
  • دانلود
  • ویژه
    • مسابقات
    • نمایشگاه
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

مسابقات

MRJelveh - deviantart.com

مسابقه شب یلدا با سخت افزار: حافظ بنویسید؛ مادربرد و کیس جایزه بگیرید (مسابقه به پایان رسید)

Avatarتوسط وب سایت سخت افزار ·28 آذر 139628 آذر 1396· 648

همان طور که وعده داده بودیم، امسال هم به رسم سال های گذشته به مناسب بلندترین شب سال با مسابقه ای اختصاصی مهمان شما خواهیم بود. 

اگر جزو خوانندگان قدیمی سخت افزار باشید حتما سال های گذشته و مسابقات ویژه شب یلدا را به یاد دارید. معمولا رسم بر این است که هر کدام از همراهان ما شعری از حافظ به یادگار مینویسند و به این وسیله علاوه بر همراهی دوباره با مجموعه سخت افزار، در مسابقه ویژه شب یلدا نیز شرکت می کنند تا شانس خود را برای برنده شدن جوایز هیجان انگیز این شب امتحان کنند. داستان امسال هم دقیقا به همین صورت است. ابتدا باید یک حساب کاربری در وب سایت ایجاد کنید، سپس با حساب کاربری خود وارد سایت شوید و به مناسبت شب یلدا، یک شعر از حافظ در بخش کامنت های این پست بنویسید. مسابقه از امروز آغاز شده و تا پایان سال 1396روز پنجشنبه 30 آذر ماه ادامه خواهد داشت. در پایان، بین همه افرادی که در مسابقه شرکت کرده اند قرعه کشی برگزار شده و برندگان مشخص خواهند شد.

نکات شرکت در مسابقه: به یاد داشته باشید حتما با حساب کاربری خود وارد سایت شوید. متاسفانه به دلیل عدم امکان رهگیری کاربران مهمان برای مشخص شدن حساب های تکراری و رعایت عدالت، نمی توان کامنت هایی که به صورت مهمان برای مسابقه نوشته می شوند را در قرعه کشی شرکت داد. همچنین هر کاربر یک شانس برای شرکت در مسابقه خواهد داشت و کامنت های تکراری تنها یک بار به حساب خواهند آمد. ضمن اینکه اگر چند اکانت در سخت افزارمگ دارید هم تنها با یکی از آنها در مسابقه شرکت کنید؛ در زمان جمع بندی و قرعه کشی، حساب های مشترک مشخص شده و تنها یکی از آنها در قرعه کشی شرکت داده می شود. برای نوشتن شعری از حافظ هم هیچ محدودیتی وجود ندارد و بنا به سلیقه می توانید هر یک از غزلیات دیوان حافظ را انتخاب کنید. 

جوایز: اما هیجان انگیزترین بخش هر مسابقه، جوایز آن است. برای یلدای 96، با همکاری شرکت های گرین و MSI ایران، سه جایزه برای شرکت کنندگان در نظر گرفته شده که عبارت اند از یک مادربرد Z370 Gaming Plus از MSI و دو عدد کیس مدل Acrylic از گرین. همان طور که اشاره شد همه شرکت کنندگان در مسابقه که قوانین آن را رعایت کرده باشند در قرعه کشی شرکت داده خواهند شد. 

پس فرصت را از دست ندهید و از همین حالا در مسابقه شرکت کنید. شاید این بار شما برنده جوایز ویژه شب یلدای سخت افزار باشید!

برچسب‌ها: جایزه, سخت افزار, مسابقه

امتیاز: 5.0 از 5 (1 رای)
کمی صبر کنید...
تبلیغات
تبلیغات
سرخط خبرها:
  1. قیمت بازی Borderlands IV هشتاد دلار نخواهد بود
  2. نمایشگر MSI MPG 274URDFW با نور پس‌زمینه Mini LED در آمریکا عرضه شد
  3. سایت Nexus Mods به مبلغ 25 میلیون دلار فروخته شد
  4. طراحی کارت ویزیت با هوش مصنوعی
  5. رونمایی از سیستم مورد نیاز و پیشنهادی بازی Gears of War: Reloaded

مطالب مرتبط ...

  • 1

    با خرید میت 8 برنده بی ام دبلیو شوید

    Avatarتوسط وب سایت سخت افزار · 23 آذر 1395 · 23 آذر 1395

  • 1

    اورکلاکرهای آماتور به دور دوم مسابقات Asus OC Showdown بپیوندید!

    Avatarتوسط امیرحسین آریایی · 9 آبان 1395 · 9 آبان 1395

  • 8

    عید نوروز با سخت افزار!(معرفی برخی از برنامه هایی که برای شما داریم)

    Avatarتوسط امیرحسین آریایی · 8 اسفند 1394 · 22 اسفند 1398

مطالب گوناگون از دینو

6 ترند که در دکوراسیون خانه سال 2025 می‌ بینید

حقیقت هایی جالب در مورد بدن زنان و مردان که کمتر کسی از آن اطلاع دارد

رفتار های نادرست والدین منجر به مشکلات روانی فرزند در بزرگسالی می شود

648 دیدگاه

  • دیدگاه50
  1. Avatar واحد گفت:
    28 آذر 1396 در 8:27 ب.ظ

    ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی

    دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

    دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــی‌مــاند

    دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی…

    پاسخ
  2. Avatar Cpt.shahryar گفت:
    28 آذر 1396 در 8:12 ب.ظ

    ای که مهجوری عشاق روا می‌داری

    عاشقان را ز بر خویش جدا می‌داری

    تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب

    به امیدی که در این ره به خدا می‌داری

    دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن

    به از این دار نگاهش که مرا می‌داری

    ساغر ما که حریفان دگر می‌نوشند

    ما تحمل نکنیم ار تو روا می‌داری

    ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست

    عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

    تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم

    از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری

    حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند

    سعی نابرده چه امید عطا می‌داری

    پاسخ
  3. Avatar Captain Knuckle`s گفت:
    28 آذر 1396 در 8:03 ب.ظ

    سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

    که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

    نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

    نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست

    پاسخ
  4. Avatar Hosein گفت:
    28 آذر 1396 در 7:47 ب.ظ

    به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

    که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

    ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم

    مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

    مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت

    ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

    دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی

    تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

    همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

    به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

    چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی

    دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

    به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز

    که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

    پاسخ
  5. Avatar farzad گفت:
    28 آذر 1396 در 7:43 ب.ظ

    بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
    زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم
    هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
    عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
    می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار این موهبت رسید ز میراث فطرتم
    من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه غربتم
    دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
    دورم به صورت از در دولتسرای تو لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم
    حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم

    پاسخ
  6. Avatar Morteza Brain گفت:
    28 آذر 1396 در 7:41 ب.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست

    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا

    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی

    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند

    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  7. Avatar غزاله غلامرضايي گفت:
    28 آذر 1396 در 7:38 ب.ظ

    معاشران گره از زلف یار باز کنید

    شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید

    حضور خلوت انس است و دوستان جمعند

    و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید

    رباب و چنگ به بانگ بلند می‌گویند

    که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید

    به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد

    گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید

    میان عاشق و معشوق فرق بسیار است

    چو یار ناز نماید شما نیاز کنید

    نخست موعظه پیر صحبت این حرف است

    که از مصاحب ناجنس احتراز کنید

    هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق

    بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

    وگر طلب کند انعامی از شما حافظ

    حوالتش به لب یار دلنواز کنید

    پاسخ
  8. Avatar محسن گفت:
    28 آذر 1396 در 7:33 ب.ظ

    گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
    گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
    گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
    گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
    گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
    گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
    گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
    گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
    گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
    گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
    گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
    گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
    گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
    گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
    گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
    گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

    پاسخ
  9. Avatar noob گفت:
    28 آذر 1396 در 7:33 ب.ظ

    ای کاش که بخت سازگاری کردی

    با جور زمانه یار یاری کردی

    از دست جوانی‌ام چو بربود عنان

    پیری چو رکاب پایداری کردی

    پاسخ
  10. Avatar farixsd گفت:
    28 آذر 1396 در 7:32 ب.ظ

    [i]درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری کشیده‌ام که مپرس
    گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس[/i]

    پاسخ
  11. Avatar عبدالله گفت:
    28 آذر 1396 در 7:32 ب.ظ

    می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی
    این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی
    مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
    لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی
    شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن
    تا سرو بیاموزد از قد تو دلجویی
    تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
    ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی
    امروز که بازارت پرجوش خریدار است
    دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی
    چون شمع نکورویی در رهگذر باد است
    طرف هنری بربند از شمع نکورویی
    آن طره که هر جعدش صد نافه چین ارزد
    خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش خویی
    هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد
    بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی

    پاسخ
  12. Avatar غلامرضا غلامرضايي گفت:
    28 آذر 1396 در 7:30 ب.ظ

    لا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

    که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

    به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

    ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

    مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

    جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

    به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

    که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

    شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

    کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

    همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

    نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

    حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

    متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

    پاسخ
  13. Avatar جواد گفت:
    28 آذر 1396 در 7:29 ب.ظ

    من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
    لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

    دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
    که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

    همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
    که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

    ای نسیم سحری بندگی من برسان
    که فراموش مکن وقت دعای سحرم

    خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار
    و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

    حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل
    دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

    پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
    تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم

    پاسخ
  14. Avatar توحید گفت:
    28 آذر 1396 در 7:29 ب.ظ

    در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

    شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

    روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست

    بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

    رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد

    همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

    گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو

    کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع

    در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست

    این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع

    در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست

    ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع

    بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است

    با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

    کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت

    تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع

    همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو

    چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

    سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین

    تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

    آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت

    آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع

    پاسخ
  15. Avatar متین صدرالدین گفت:
    28 آذر 1396 در 7:23 ب.ظ

    گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آيد
    گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآيد

    گفتم ز مهرورزان رسم وفا بياموز
    گفتا ز خوبرويان اين کار کمتر آيد

    گفتم که بر خيالت راه نظر ببندم
    گفتا که شب رو است او از راه ديگر آيد

    گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
    گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آيد

    گفتم خوشا هوايی کز باد صبح خيزد
    گفتا خنک نسيمی کز کوی دلبر آيد

    گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
    گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آيد

    گفتم دل رحيمت کی عزم صلح دارد
    گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآيد

    گفتم زمان عشرت ديدی که چون سر آمد
    گفتا خموش حافظ کاين غصه هم سر آيد

    پاسخ
  16. Avatar sina abkari گفت:
    28 آذر 1396 در 7:21 ب.ظ

    یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

    کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
    ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

    وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
    گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

    چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
    دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

    دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
    هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

    باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور
    ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

    چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

    سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور
    گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

    هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
    حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

    جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
    حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار

    تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

    پاسخ
  17. Avatar پوران سودمند گفت:
    28 آذر 1396 در 7:21 ب.ظ

    آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست

    چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

    گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی

    او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

    روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک

    لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

    خال مشکین که بدان عارض گندمگون است

    سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست

    دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

    چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

    با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل

    کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست

    حافظ از معتقدان است گرامی دارش

    زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست

    پاسخ
  18. Avatar Ehasn Saffai گفت:
    28 آذر 1396 در 7:20 ب.ظ

    دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
    بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید
    بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
    جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
    از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید
    گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان هر جا که نام حافظ در انجمن برآید

    پاسخ
  19. Avatar isaac گفت:
    28 آذر 1396 در 7:19 ب.ظ

    گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
    سلطان جهانم به چنین روز غلام است
    گو شمع میارید در این جمع که امشب
    در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
    در مذهب ما باده حلال است ولیکن
    بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
    گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
    چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

    پاسخ
  20. Avatar sina abkari گفت:
    28 آذر 1396 در 7:18 ب.ظ

    یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

    کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
    ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

    وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
    گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

    چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
    دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

    دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
    هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

    باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور
    ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

    چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

    سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور
    گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

    هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
    حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

    جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
    حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار

    تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

    پاسخ
  21. Avatar Behnam گفت:
    28 آذر 1396 در 7:18 ب.ظ

    گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

    گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

    گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار

    خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

    خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

    گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

    ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

    خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

    می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت

    همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

    بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت

    گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

    گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو

    در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

    گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

    دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

    پاسخ
  22. Avatar حجت کاووسی گفت:
    28 آذر 1396 در 7:15 ب.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست

    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا

    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی

    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند

    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  23. Avatar mohammad khademi گفت:
    28 آذر 1396 در 7:12 ب.ظ

    خــــرم آن روز کـــــز ایـــن منـــزل ویــــران بـــــروم
    راحت جان طلبـــــم و از پــــی جـــانان بــــروم
    گـــر چــه دانم کــه بــه جایی نبـرد راه غریب
    مـن به بوی ســـر آن زلف پریشان بـــروم
    دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت
    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
    چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت
    بـــه هـــــواداری آن سرو خرامان بـــروم
    در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت
    بـا دل زخـــم کـــش و دیـــده گــــریان بــروم
    نـــذر کـــردم گــــر از این غـــم به درآیــم روزی
    تا در میکـــده شـــادان و غــــزل خــــوان بـــــروم

    پاسخ
  24. Avatar Roger گفت:
    28 آذر 1396 در 7:11 ب.ظ

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
    سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست
    در اندرون من خسته دل ندانم کیست
    که من خموشم و او در فقان و در غوغاست

    پاسخ
  25. Avatar JOEY گفت:
    28 آذر 1396 در 7:10 ب.ظ

    خــــرم آن روز کـــــز ایـــن منـــزل ویــــران بـــــروم

    راحت جان طلبـــــم و از پــــی جـــانان بــــروم

    گـــر چــه دانم کــه بــه جایی نبـرد راه غریب

    مـن به بوی ســـر آن زلف پریشان بـــروم

    دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت

    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

    چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت

    بـــه هـــــواداری آن سرو خرامان بـــروم

    در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت

    بـا دل زخـــم کـــش و دیـــده گــــریان بــروم

    نـــذر کـــردم گــــر از این غـــم به درآیــم روزی

    تا در میکـــده شـــادان و غــــزل خــــوان بـــــروم

    پاسخ
  26. Avatar Ali Sia گفت:
    28 آذر 1396 در 7:09 ب.ظ

    ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

    منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

    شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش

    آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست

    هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد

    در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست

    آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند

    نکــــته‌ها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست

    هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است

    مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــی‌کـــار کـــجاست…

    پاسخ
  27. Avatar Saeed Gholamrezaei گفت:
    28 آذر 1396 در 7:08 ب.ظ

    ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

    حیف است طایری چو تو در خاکدان غم زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت

    در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

    هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

    تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

    ای غایب از نظر که شدی همنشین دل می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

    در روی خود تفرج صنع خدای کن کآیینهٔ خدای نما می‌فرستمت

    تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

    ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

    حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت

    [img]https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8#/media/File:H%C3%A1fezova_hrobka.jpg[/img]

    پاسخ
  28. Avatar مهدی گفت:
    28 آذر 1396 در 7:08 ب.ظ

    آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشبست یارب این تاثیر دولت در کدامین کوکبست
    تا بگیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقه در ذکر یارب یاربست
    کشتهٔ چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغبست
    شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکبست
    عکس خوی بر عارضش بین کافتاب گرم رو در هوای آن عرق تا هست هر روزش تبست
    من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می زاهدان معذور داریدم که اینم مذهبست
    اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکبست
    آن که ناوک بر دل من زیر چشمی میزند قوت جان حافظش در خندهٔ زیر لبست
    آب حیوانش ز منقار بلاغت میچکد
    زاغ کلک من بنام‌ایزد چه عالی مشربست

    پاسخ
  29. Avatar پیمان گفت:
    28 آذر 1396 در 7:08 ب.ظ

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

    دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

    دایم گل این بستان شاداب نمی ماند

    دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

    مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

    کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

    ساقی چمن! گل را بی روی تو رنگی نیست

    شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

    ای درد تواَم درمان در بستر ناکامی

    وی یاد تواَم مونس در گوشه تنهایی

    در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

    لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

    زین دایره مینا خونین جگرم می ده

    تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

    حافظ شب هجران شد، بوی خوش وصل آمد

    شادیت مبارک باد، ای عاشق شیدایی

    شب یلدای همه مبارک با ارزوی سلامتی و پیشرفت روز افزون تکنولور*ی 😉

    پاسخ
  30. Avatar alireza rasooli گفت:
    28 آذر 1396 در 7:07 ب.ظ

    ل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

    کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

    باشد که بازبینم دیدار آشنا را

    ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

    نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

    در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

    هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

    ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

    روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

    آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

    با دوستان مروت با دشمنان مدارا

    در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند

    گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

    آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند

    اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

    هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی

    کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

    سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد

    دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

    آیینه سکندر جام می است بنگر

    تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

    خوبان (ترکان) پارسی گو بخشندگان عمرند

    ساقی بده بشارت رندان پارسا را

    حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود

    ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

    پاسخ
  31. Avatar Bahman گفت:
    28 آذر 1396 در 6:59 ب.ظ

    حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
    آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت
    افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
    شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
    زین آتش نهفته که در سینه من است
    خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت
    می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
    از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
    آسوده بر کنار چو پرگار می‌شدم
    دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
    آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
    کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
    خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
    زین فتنه‌ها که دامن آخرزمان گرفت
    می خور که هر که آخر کار جهان بدید
    از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
    بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند
    کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
    حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد
    حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت

    پاسخ
  32. Avatar sina abd گفت:
    28 آذر 1396 در 6:55 ب.ظ

    کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد

    محقق است که او حاصل بصر دارد

    چو خامه در ره فرمان او سر طاعت

    نهاده‌ایم مگر او به تیغ بردارد

    کسی به وصل تو چون شمع یافت پروانه

    که زیر تیغ تو هر دم سری دگر دارد

    به پای بوس تو دست کسی رسید که او

    چو آستانه بدین در همیشه سر دارد

    ز زهد خشک ملولم کجاست باده ناب

    که بوی باده مدامم دماغ تر دارد

    ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را

    دمی ز وسوسه عقل بی‌خبر دارد

    کسی که از ره تقوا قدم برون ننهاد

    به عزم میکده اکنون ره سفر دارد

    دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد

    چو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد

    پاسخ
  33. Avatar HaaMed گفت:
    28 آذر 1396 در 6:54 ب.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست

    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا

    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی

    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند

    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  34. Avatar مسعود گفت:
    28 آذر 1396 در 6:50 ب.ظ

    درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
    گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس
    آن چنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام که مپرس
    من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده‌ام که مپرس
    سوی من لب چه می‌گزی که مگوی لب لعلی گزیده‌ام که مپرس
    بی تو در کلبه گدایی خویش رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس
    همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده‌ام که مپرس

    پاسخ
  35. Avatar rohit گفت:
    28 آذر 1396 در 6:49 ب.ظ

    به نام خدا
    من به دنبــــال غزل ، واژه گریــزان از من                    در پی قافیـــــه  و  قافیــــه پنهـــــان از منگر دمی لطف كنی واژه‌ی شعـرم باشی                    مطلـــع بیت ز تو ، مصــــــرع پـایـان از من در تب شعـــر  چنـان حـــال عجیبی دارم                    می‌چكـد از سر و تن  نم نم بــاران از مندر شب این همـه دلواپسی و بی غـزلی                    رفتـن از توست و این دیده‌ی گریان از منطاقتـم طاق شد از این همـه‌ی پُر تكــرار                    یک اشــــــارت ز تـو  و  راهِ بیابـــان از منغزلی تازه ســـرودم  كه نرنجــــــد هرگــز                    دوست و خواهــر و آن یار دبستــان از من 

    پاسخ
  36. Avatar mahdi گفت:
    28 آذر 1396 در 6:49 ب.ظ

    رونق عهد شباب است دگر بستان را

    می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

    ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی

    خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

    گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش

    خاکروب در میخانه کنم مژگان را

    ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان

    مضطرب حال مگردان من سرگردان را

    ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند

    در سر کار خرابات کنند ایمان را

    یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

    هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

    برو از خانه گردون به در و نان مطلب

    کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را

    هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است

    گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

    ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد

    وقت آن است که بدرود کنی زندان را

    حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

    دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

    پاسخ
  37. Avatar اصغر گفت:
    28 آذر 1396 در 6:48 ب.ظ

    ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما

    آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

    عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده

    بازگردد یا برآید چیست فرمان شما

    کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت

    به که نفروشند مستوری به مستان شما

    بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر

    زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما

    با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای

    بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

    عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم

    گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما

    دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید

    زینهار ای دوستان جان من و جان شما

    کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند

    خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

    دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری

    کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

    می‌کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو

    روزی ما باد لعل شکرافشان شما

    ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو

    کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

    گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست

    بنده شاه شماییم و ثناخوان شما

    ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی

    تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

    پاسخ
  38. Avatar doda 0047 گفت:
    28 آذر 1396 در 6:42 ب.ظ

    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
    من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
    همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
    همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
    سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها
    مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
    ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
    تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
    نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
    پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
    حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
    یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

    پاسخ
  39. Avatar mehran گفت:
    28 آذر 1396 در 6:36 ب.ظ

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم
    خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم

    تا درخت دوستی برگی دهد
    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

    گفت و گو آیین درویشی نبود
    ور نه با تو ماجراها داشتیم

    شیوه چشمت فریب جنگ داشت
    ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

    گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
    ما دم همت بر او بگماشتیم

    نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
    جانب حرمت فرونگذاشتیم

    گفت خود دادی به ما دل حافظا
    ما محصل بر کسی نگماشتیم

    پاسخ
  40. Avatar مصطفی گفت:
    28 آذر 1396 در 6:28 ب.ظ

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم

    خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

    تا درخت دوستی کی بر دهد

    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

    گفت و گو آیین درویشی نبود

    ورنه با تو ماجراها داشتیم

    شیوه چشمت فریب جنگ داشت

    ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم

    پاسخ
  41. Avatar علی محمد گفت:
    28 آذر 1396 در 6:21 ب.ظ

    خــــرم آن روز کـــــز ایـــن منـــزل ویــــران بـــــروم

    راحت جان طلبـــــم و از پــــی جـــانان بــــروم

    گـــر چــه دانم کــه بــه جایی نبـرد راه غریب

    مـن به بوی ســـر آن زلف پریشان بـــروم

    دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت

    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

    چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت

    بـــه هـــــواداری آن سرو خرامان بـــروم

    در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت

    بـا دل زخـــم کـــش و دیـــده گــــریان بــروم

    نـــذر کـــردم گــــر از این غـــم به درآیــم روزی

    تا در میکـــده شـــادان و غــــزل خــــوان بـــــروم

    پاسخ
  42. Avatar Amir گفت:
    28 آذر 1396 در 6:20 ب.ظ

    فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
    بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
    طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
    که در این دامگه حادثه چون افتادم
    من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
    آدم آورد در این دیر خراب آبادم
    سایهٔ طوبی و دلجویی حور و لب حوض
    به هوای سر کوی تو برفت از یادم
    نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
    چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
    کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
    یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
    تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
    هردم آید غمی از نو به مبارکبادم
    گر خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
    که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
    پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
    ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم

    پاسخ
  43. Avatar mojtaba_n007 گفت:
    28 آذر 1396 در 6:20 ب.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست

    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا

    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی

    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند

    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  44. Avatar kia گفت:
    28 آذر 1396 در 6:19 ب.ظ

    ﺻﻮﻓﻲ ﺑﻴﺎ ﻛﻪ آﻳﻨﻪ ﺻﺎﻓﻴﺴﺖ ﺟﺎم را ﺗﺎ ﺑﻨﮕﺮي ﺻﻔﺎي ﻣﻲ ﻟﻌﻞ ﻓﺎمرا
    راز درون ﭘﺮده ز رﻧﺪان ﻣﺴﺖ ﭘﺮس ﻛﺎﻳﻦ ﺣﺎل ﻧﻴﺴﺖ زاﻫﺪ ﻋﺎﻟﻲ ﻣﻘﺎم را
    ﻋﻨﻘﺎ ﺷﻜﺎر ﻛﺲ ﻧﺸﻮد دام ﺑﺎزﭼﻴﻦ ﻛﺎن ﺟﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎد ﺑﻪ دﺳﺖ اﺳﺖ دام را
    در ﺑﺰم دور ﻳﻚ دو ﻗﺪح درﻛﺶ و ﺑﺮو ﻳﻌﻨﻲ ﻃﻤﻊ ﻣﺪار وﺻﺎل دوام را
    اي دل ﺷﺒﺎب رﻓﺖ و ﻧﭽﻴﺪي ﮔﻠﻲ ز ﻋﻴﺶ ﭘﻴﺮاﻧﻪ ﺳﺮ ﻣﻜﻦ ﻫﻨﺮي ﻧﻨﮓ و ﻧﺎم را
    در ﻋﻴﺶ ﻧﻘﺪ ﻛﻮش ﻛﻪ ﭼﻮن آﺑﺨﻮر ﻧﻤﺎﻧﺪ آدم ﺑﻬﺸﺖ روﺿﻪ داراﻟﺴﻼم را
    ﻣﺎ را ﺑﺮ آﺳﺘﺎن ﺗﻮ ﺑﺲ ﺣﻖ ﺧﺪﻣﺖ اﺳﺖ اي ﺧﻮاﺟﻪ ﺑﺎزﺑﻴﻦ ﺑﻪ ﺗﺮﺣﻢ ﻏﻼم را
    ﺣﺎﻓﻆ ﻣﺮﻳﺪ ﺟﺎم ﻣﻲ اﺳﺖ اي ﺻﺒﺎ ﺑﺮو وز ﺑﻨﺪه ﺑﻨﺪﮔﻲ ﺑﺮﺳﺎن ﺷﻴﺦ ﺟﺎم ر

    پاسخ
  45. Avatar mohaMMad گفت:
    28 آذر 1396 در 5:59 ب.ظ

    با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
    تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی

    عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
    ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

    دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
    با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی

    سلطان من خدا را زلفت شکست ما را
    تا کی کند سیاهی چندین درازدستی

    در گوشه سلامت مستور چون توان بود
    تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی

    آن روز دیده بودم این فتنه‌ها که برخاست
    کز سرکشی زمانی با ما نمی‌نشستی

    عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ
    چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی

    پاسخ
  46. Avatar آرش حاتمی گفت:
    28 آذر 1396 در 5:59 ب.ظ

    به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
    بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
    الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
    مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
    جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد
    که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
    ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
    بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
    جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
    که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم
    اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
    حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
    صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز
    که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم
    شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
    اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
    حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
    همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

    پاسخ
  47. Avatar حسن گفت:
    28 آذر 1396 در 5:53 ب.ظ

    مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
    تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
    واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
    طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
    زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
    بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست
    سر ز مستی برنگیرد تا به صبح رستخیز
    هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
    بس نگویم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنک
    دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست
    گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
    خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست
    میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
    ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

    پاسخ
  48. Avatar ALI گفت:
    28 آذر 1396 در 5:35 ب.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید
    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست
    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا
    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی
    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند
    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  49. Avatar امیر گفت:
    28 آذر 1396 در 5:31 ب.ظ

    تا پایان سال 24
    اقا الان سال 1396 🙂
    ساعت رو درست کنید 🙂

    پاسخ
  50. Avatar امیر گفت:
    28 آذر 1396 در 5:30 ب.ظ

    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

    پاسخ
دیدگاه‌های تازه‌تر »

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در صورتی که نظر شما حاوی ناسزا، عبارات توهین‌آمیز و تهدید بوده و در تضاد با قوانین فعلی کشور باشد از انتشار آن بدون حذف موارد ذکر شده، معذوریم.
شکلک‌ها (اموجی‌ها) را می‌توانید با کیبرد گوشی یا کیبرد مجازی ویندوز قرار دهید.
تصاویر نویسندگان دیدگاه از Gravatar گرفته می‌شود.

پربحث‌ترین‌ها

  • اختلال اینترنت در ایران 109

    با حمله اسرائیل به ایران واتساپ دوباره فیلتر و اینترنت دچار اختلال شد (به‌روزرسانی: اطلاعیه وزارت ارتباطات)

  • تصاویر بازی Resident Evil Requiem 3

    تصاویر جدیدی از بازی Resident Evil Requiem منتشر شدند

  • 2

    بررسی کیس ای دیتا ایکس پی جی INVADER X MINI WHITE

  • 2

    کارت گرافیک Arc Battlemage اینتل با رابط PCIe 5.0 در PCI SIG مشاهده شد

آخرین بررسی‌ها

8.3

بررسی کیس ای دیتا ایکس پی جی INVADER X MINI WHITE

8.5

بررسی کیس آراد گرین - گیمینگ خوش قیمت و خوش ساخت (+ جایزه)

9.2

بررسی مادربرد گیگابایت Z890 AI TOP

9.3

بررسی کارت گرافیک گیگابایت RTX 5080 16GB GAMING OC

8.7

بررسی واترکولر سفید XPG LEVANTE X 240

آخرین مطالب دینو

صدای افراد: کلید تشخیص زودهنگام پارکینسون

در تلاش مداوم برای شناسایی زودهنگام بیماری‌های تخریب‌کننده عصبی،…

  • نشستن ممکن است باعث کوچک‌شدن مغز شود

  • بهترین زمان برای دوش گرفتن: صبح یا شب؟

  • چرا موی انسان‌ به اندازه سایر پستانداران نیست؟

  • ارتباط نگران‌کننده بین روغن‌ های پخت‌وپز و سرطان

  • مطلب بعدی کامل و خوش قیمت؛ MSI Radeon RX Vega 56 Air Boost
  • مطلب قبلی کره شمالی، عامل توسعه و انتشار باج افزار Wannacry شناخته شد!
  • آخرین مطالب
  • محبوب‌ترین مطالب
  • قیمت بازی Borderlands IV

    قیمت بازی Borderlands IV هشتاد دلار نخواهد بود

  • نمایشگر MSI MPG 274URDFW با نور پس‌زمینه Mini LED در آمریکا معرفی شد

    نمایشگر MSI MPG 274URDFW با نور پس‌زمینه Mini LED در آمریکا عرضه شد

  • سایت Nexus Mods به مبلغ 25 میلیون دلار فروخته شد

    سایت Nexus Mods به مبلغ 25 میلیون دلار فروخته شد

  • طراحی کارت ویزیت با هوش مصنوعی

    طراحی کارت ویزیت با هوش مصنوعی

  • رونمایی از سیستم مورد نیاز و پیشنهادی بازی Gears of War: Reloaded

  • اختلال اینترنت در ایران 109

    با حمله اسرائیل به ایران واتساپ دوباره فیلتر و اینترنت دچار اختلال شد (به‌روزرسانی: اطلاعیه وزارت ارتباطات)

  • تصاویر بازی Resident Evil Requiem 3

    تصاویر جدیدی از بازی Resident Evil Requiem منتشر شدند

  • 2

    بررسی کیس ای دیتا ایکس پی جی INVADER X MINI WHITE

  • 2

    کارت گرافیک Arc Battlemage اینتل با رابط PCIe 5.0 در PCI SIG مشاهده شد

  • تحولی بزرگ در بازی‌های مک؛ پشتیبانی بومی استیم از چیپ‌های اپل 2

    تحولی بزرگ در بازی‌های مک؛ پشتیبانی بومی استیم از چیپ‌های اپل

آخرین دیدگاه‌ها

  • Avatar
    هه گفته است:
    سلام لطفا درستش کنید خیلی بد شده
  • Avatar
    معصومه گفته است:
    خواهش هر زود تر وصل کنین بسه واقعا ما تواوضاع جنگ...
  • Avatar
    مصطفی گفته است:
    خونه‌ت کجاس؟؟ فکر کنم صدای ترقه هم بگوشت نخورده که اگه...
  • Avatar
    مصطفی گفته است:
    باشه بخاطر اینکه دختر تو گربه نکنه، میگیم جنگ و اینا...
  • Avatar
    مصطفی گفته است:
    راست میگی توو کشور، سربازان آمریکایی انگلیسی آلمانی فرانسوی روسی هر...
  • Avatar
    مصطفی گفته است:
    اینا ... خب به اینجور چیزا فکر کنن، حالا کاری به...
  • Avatar
    😐 گفته است:
    جون جدتون وصل کنیددددد دارم دیونه میشممممممم
  • Avatar
    قاسم فیروزی گفته است:
    چرا چرت میگی وصل شدن یک کاربر از بین میلیونها آی...
  • Avatar
    لیکوییدشده گفته است:
    دلمون خوش بود بالاخره یه سودی میکنیم بعد لز کلی ضرر...
  • Avatar
    Miran گفته است:
    دوستان، دسترسی به اینترنت جهانی رو برداشتن، برا همین فیلترشکنا هم...
راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404) 7,760
راهنمای خرید و مشاوره سیستم پیشنهادی هایلایت
راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404)
5 خرداد 1404
راهنمای خرید تبلت 7
تبلت راهنمای خرید و مشاوره هایلایت
راهنمای خرید تبلت بر اساس بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
31 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید ساعت هوشمند 4
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید ساعت هوشمند و مچ بند با بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
30 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید پاور بانک با بودجه‌های مختلف 1
راهنمای خرید و مشاوره هایلایت
راهنمای خرید پاور بانک با بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
28 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید ماوس و کیبورد 2
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید موس و کیبورد با بودجه‌های مختلف (اردیبهشت 1404)
27 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید لپ تاپ گیمینگ 469
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید لپ تاپ گیمینگ با بودجه های مختلف (اردیبهشت 1404)
23 اردیبهشت 1404
  • سخت‌افزارمگ
  • درباره ما
  • تبلیغات
  • استخدام
سخت‌افزارمگ

© 2025 Sakhtafzarmag.Com. All Rights Reserved.

صفحه نخست » ویژه » مسابقات » مسابقه شب یلدا با سخت افزار: حافظ بنویسید؛ مادربرد و کیس جایزه بگیرید (مسابقه به پایان رسید)

ورود

عضویت

رمزتان را گم کرده‌اید؟

عضویت | رمزتان را گم کرده‌اید؟
| بازگشت به ورود