موضوعات داغ
  • نمایشگاه کامپیوتکس ۲۰۲۵
  • بازی GTA VI
  • هوش مصنوعی
  • استارلینک
  • چت‌بات‌ها
  • دینو
سخت افزار مگ
  • اخبار و مقالات
    • گوشی موبایل
      • لوازم جانبی موبایل
    • تبلت
    • لپ تاپ
    • دسکتاپ
      • مادربرد
      • پردازنده مرکزی
      • کارت گرافیک
      • تجهیزات ذخیره سازی
      • حافظه
      • صفحه نمایش
      • تجهیزات جانبی
    • تصویرگری دیجیتال
    • صوتی و تصویری
    • شبکه
    • نرم افزار و بازی
    • کالبدشکافی قطعات
    • مطالب گوناگون
  • لیست قیمت
    • گوشی موبایل
      • لیست قیمت روز گوشی‌های سامسونگ
      • لیست قیمت روز گوشی‌های شیائومی
      • لیست قیمت روز گوشی‌های هواوی
      • لیست قیمت روز گوشی های آنر
    • تبلت
    • لپ‌تاپ
    • قطعات کامپیوتر
      • لیست قیمت پردازنده
    • محصولات اپل
    • تجهیزات شبکه
    • لوازم خانگی
    • صوتی و تصویری
    • دوربین دیجیتال
    • تجهیزات بازی
    • خودرو
  • بررسی
    • بررسی گوشی موبایل
    • بررسی تبلت
    • بررسی لپ تاپ
    • دسکتاپ
      • بررسی کولر و فن
      • بررسی مادربرد
      • بررسی کارت گرافیک
      • بررسی تجهیزات ذخیره سازی
      • بررسی حافظه
      • بررسی منبع تغذیه و کیس
      • بررسی تجهیزات جانبی
      • بررسی صفحه نمایش
    • بررسی تصویرگری دیجیتال
    • بررسی صوتی و تصویری
    • بررسی شبکه
    • بررسی نرم افزار و بازی
    • بررسی گوناگون
  • راهنمای خرید
    • سیستم پیشنهادی
  • دانلود
  • ویژه
    • مسابقات
    • نمایشگاه
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

مسابقات

در مسابقه ویژه شب یلدا در سخت افزار شرکت کنید و برنده گوشی X Cam ال جی شوید!

Avatarتوسط وب سایت سخت افزار ·28 آذر 139528 آذر 1395· 519

احتمالا شما هم با خواندن تیتر این خبر تعجب کرده اید. در حال حاضر 2 مسابقه به صورت همزمان در وب سایت سخت افزار در حال برگزاری است (مسابقه انتخاب بهترین گوشی سال 2016 از نگاه کاربران و مسابقه مشترک سخت افزار و Galax) اما ما قصد نداریم دست از شگفت زده کردن کاربران برداریم!

امروز بیست و هشتم آذر ماه است و حتما وقتی به وب سایت مراجعه کرده اید با مجموعه ای از تغییرات در رنگ بندی آن مواجه شده اید. در واقع از آنجا که سی ام آذر ماه جشن باستانی یلدا را در پیش داریم تصمیم گرفتیم با همکاری ال جی مسابقه ای برای شما ترتیب دهیم. اگر بتوانید سال گذشته را به یاد بیاورید، درست در روز سی ام آذر مسابقه ای در وب سایت سخت افزار برگزار شد که بر اساس آن همه می توانستند با یک ثبت نام ساده وارد آن شوند و بعد با کامنت کردن یک شعر از حافظ، در قرعه کشی یک تلفن هوشمند شرکت کنند. امسال هم دقیقا همین داستان برقرار است با این تفاوت که به جای یک روز، شما چیزی در حدود سه روز فرصت دارید تا با ارسال یک شعر از حافظ در مسابقه شرکت کنید و برنده گوشی X Cam ال جی شوید.

دقت داشته باشید که برای شرکت در مسابقه می بایست با حساب کاربریتان وارد وب سایت شوید و اگر به تازگی قصد ساختن یک اکانت دارید به یاد داشته باشید که همه درخواست ها برای ساخت حساب کاربری بدون در نظر گرفتن اینکه ایمیل فعال سازی به دست شما رسیده است یا خیر پس از بازبینی در مدت کوتاهی فعال خواهند شد. همچنین به این نکته نیز توجه کنید که از همین حالا تا ساعت 11.59 دقیقه شب سه شنبه 30 آذر فرصت حضور در مسابقه را خواهید داشت. همه افرادی که در مسابقه شرکت می کنند و یک شعر از حافظ را در بخش کامنت ها پست می کنند در نهایت در قرعه کشی یک دستگاه تلفن هوشمند LG X Cam شرکت داده خواهند شد و همه شرکت کنندگان نیز از شانس یکسانی برای برنده شدن این گوشی برخوردارند. پس فرصت را از دست ندهید. در مسابقه شب یلدا با سخت افزار شرکت کنید و دوستان و اعضای خانواده خودتان را هم به شرکت در این مسابقه تشویق کنید! هدف از جشن یلدا دور هم بودن است و برنده شدن دور همی در یک مسابقه شب یلدایی هم لذت خاص خود را دارد!

برچسب‌ها: ال جی, جایزه, سخت افزار, گوشی موبایل, مسابقه

امتیاز: 3.3 از 5 (3 رای)
کمی صبر کنید...
تبلیغات
تبلیغات
سرخط خبرها:
  1. هدست گیمینگ Legion R360 لنوو با باتری 70 ساعته معرفی شد
  2. منتظر عرضه کارت گرافیک های جدید XFX RX 9060 XT SWIFT با بوست کلاک 3320 مگاهرتز باشید
  3. فیلترشدن نماوا و سریال سووشون توسط ساترا کاملاً قانونی بود
  4. مایکروسافت به مشکل درگاه USB-C در ویندوز 11 پایان می‌دهد
  5. اشاره سازندگان مجسمه اساسینز کرید به ساخت ریمیک Black Flag

مطالب مرتبط ...

  • 0

    برای برنده شدن در مسابقه عکاسی شما فقط به یک گوشی اکسپریا سونی نیاز دارید

    Avatarتوسط سیمین نوربخش · 24 اسفند 1397 · 24 اسفند 1397

  • 4

    256 گیگابایت حافظه داخلی برای گوشی نورسیده ایسوس!

    Avatarتوسط سعید شکروی · 31 مرداد 1394 · 31 مرداد 1394

  • 6

    هرگز ناامید نشو! تلاش کن

    Avatarتوسط وب سایت سخت افزار · 20 مرداد 1395 · 20 مرداد 1395

مطالب گوناگون از دینو

6 ترند که در دکوراسیون خانه سال 2025 می‌ بینید

حقیقت هایی جالب در مورد بدن زنان و مردان که کمتر کسی از آن اطلاع دارد

رفتار های نادرست والدین منجر به مشکلات روانی فرزند در بزرگسالی می شود

519 دیدگاه

  • دیدگاه50
  1. Avatar PooriA گفت:
    30 آذر 1395 در 7:57 ب.ظ

    حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشا که برقص آوردم آتش رویت چو سپند

    پاسخ
  2. Avatar ramn_trader گفت:
    30 آذر 1395 در 7:57 ب.ظ

    جون پدرتون ، جون مادرتون ، گوشی بدید به من ، گوشیم شکسته و پول ندارم بخرم ، معطل موندم

    یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست

    که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

    دیدن روی تو را دیده جان بین باید

    و این کجا مرتبه چشم جهان بین من است

    پاسخ
  3. Avatar Arash گفت:
    30 آذر 1395 در 7:54 ب.ظ

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    پاسخ
  4. Avatar پویا گفت:
    30 آذر 1395 در 7:53 ب.ظ

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    پاسخ
  5. Avatar محد.ا گفت:
    30 آذر 1395 در 7:50 ب.ظ

    در سرای مغان رفته بود و آب زده

    نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده

    سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر

    ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده

    شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده

    عذار مغبچگان راه آفتاب زده

    عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز

    شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده

    گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت

    ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده

    ز شور و عربده شاهدان شیرین کار

    شکر شکسته سمن ریخته رباب زده

    سلام کردم و با من به روی خندان گفت

    که ای خمارکش مفلس شراب زده

    که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای

    ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده

    وصال دولت بیدار ترسمت ندهند

    که خفته‌ای تو در آغوش بخت خواب زده

    بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم

    هزار صف ز دعاهای مستجاب زده

    فلک جنیبه کش شاه نصره الدین است

    بیا ببین ملکش دست در رکاب زده

    خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف

    ز بام عرش صدش بوسه بر جناب زده

    پاسخ
  6. Avatar مهدی گفت:
    30 آذر 1395 در 7:47 ب.ظ

    در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
    حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
    از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
    کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
    باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
    موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
    بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
    شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
    ای عروس هنر از بخت شکایت منما
    حجله حسن بیارای که داماد آمد
    دل فریبان نباتی همه زیور بستند
    دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
    زیر بارند درختان که تعلق دارند
    ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
    مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
    تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد

    یکی از غزلیات زیبای لسان الغیب حافظ شیرازی

    پاسخ
  7. Avatar ali ghadiri گفت:
    30 آذر 1395 در 7:45 ب.ظ

    ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت

    و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

    خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز

    کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت

    درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد

    اندیشه آمرزش و پروای ثوابت

    راه دل عشاق زد آن چشم خماری

    پیداست از این شیوه که مست است شرابت

    تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت

    تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

    هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی

    پیداست نگارا که بلند است جنابت

    دور است سر آب از این بادیه هش دار

    تا غول بیابان نفریبد به سرابت

    تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل

    باری به غلط صرف شد ایام شبابت

    ای قصر دل افروز که منزلگه انسی

    یا رب مکناد آفت ایام خرابت

    حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد

    صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت

    پاسخ
  8. Avatar Abbas گفت:
    30 آذر 1395 در 7:45 ب.ظ

    دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود تا دل شب سخن ارسلله موی تو بود
    دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت بازمشتاق کمانخانه ابروی تو بود
    هم عفاالله صبا کز تو پیامی میداد ورنه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود
    عالم از شوروشر عشق خبر هیچ نداشت فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود
    من سر گشته هم از اهل سلامت بودم دام راهم شکن طره هندوی تو بود
    بگشابند قبا تا بگشاید دل من که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود
    بوفای تو که بر تربت حافظ بگذر گز جهان میشد و در ارزوی روی تو بود

    پاسخ
  9. Avatar مریم قدیری گفت:
    30 آذر 1395 در 7:43 ب.ظ

    ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

    منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

    شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

    آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

    هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

    در خرابات بگویید که هشیار کجاست

    آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

    نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

    هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

    ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

    بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش

    کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

    عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو

    دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

    ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

    عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

    حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

    فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

    پاسخ
  10. Avatar حسین گفت:
    30 آذر 1395 در 7:42 ب.ظ

    رواق منظر چشم من آشیانه توست
    کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
    به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
    لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست
    دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
    که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
    علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
    که این مفرح یاقوت در خزانه توست
    به تن مقصرم از دولت ملازمتت
    ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
    من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
    در خزانه به مهر تو و نشانه توست
    تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
    که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
    چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز
    از این حیل که در انبانه بهانه توست
    سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
    که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

    پاسخ
  11. Avatar رضا اشراقی گفت:
    30 آذر 1395 در 7:38 ب.ظ

    با سلام و تبریک شب یلدا به همه دوستان عزیز و تشکر بابت مسابقه 😡

    بر سر آنم که گر ز دست برآید
    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست
    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا
    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی
    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند
    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  12. Avatar Morteza Brain گفت:
    30 آذر 1395 در 7:35 ب.ظ

    الا ای آهوی وحشی کجایی
    مرا با توست چندین آشنایی
    دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
    دد و دامت کمین از پیش و از پس
    بیا تا حال یکدیگر بدانیم
    مراد هم بجوییم ار توانیم
    که می‌بینم که این دشت مشوش
    چراگاهی ندارد خرم و خوش
    که خواهد شد بگویید ای رفیقان
    رفیق بیکسان یار غریبان
    مگر خضر مبارک پی درآید
    ز یمن همتش کاری گشاید
    مگر وقت وفا پروردن آمد
    که فالم لا تذرنی فردا آمد
    چنینم هست یاد از پیر دانا
    فراموشم نشد، هرگز همانا
    که روزی رهروی در سرزمینی
    به لطفش گفت رندی ره‌نشینی
    که ای سالک چه در انبانه داری
    بیا دامی بنه گر دانه داری
    جوابش داد گفتا دام دارم
    ولی سیمرغ می‌باید شکارم
    بگفتا چون به دست آری نشانش
    که از ما بی‌نشان است آشیانش
    چو آن سرو روان شد کاروانی
    چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی
    مده جام می و پای گل از دست
    ولی غافل مباش از دهر سرمست
    لب سر چشمه‌ای و طرف جویی
    نم اشکی و با خود گفت و گویی
    نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
    که خورشید غنی شد کیسه پرداز
    به یاد رفتگان و دوستداران
    موافق گرد با ابر بهاران
    چنان بیرحم زد تیغ جدایی
    که گویی خود نبوده‌ست آشنایی
    چو نالان آمدت آب روان پیش
    مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش
    نکرد آن همدم دیرین مدارا
    مسلمانان مسلمانان خدا را
    مگر خضر مبارک‌پی تواند
    که این تنها بدان تنها رساند
    تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
    ز طرزی کن نگردد شهره بگذر
    چو من ماهی کلک آرم به تحریر
    تو از نون والقلم می‌پرس تفسیر
    روان را با خرد درهم سرشتم
    وز آن تخمی که حاصل بود کشتم
    فرحبخشی در این ترکیب پیداست
    که نغز شعر و مغز جان اجزاست
    بیا وز نکهت این طیب امید
    مشام جان معطر ساز جاوید
    که این نافه ز چین جیب حور است
    نه آن آهو که از مردم نفور است
    رفیقان قدر یکدیگر بدانید
    چو معلوم است شرح از بر مخوانید
    مقالات نصیحت گو همین است
    که سنگ‌انداز هجران در کمین است

    پاسخ
  13. Avatar مهدی گفت:
    30 آذر 1395 در 7:30 ب.ظ

    با تبریک شب یلدا و آرزوی بهترین ها

    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست

    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا

    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی

    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند

    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  14. Avatar ساناز قدیری گفت:
    30 آذر 1395 در 7:26 ب.ظ

    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست

    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی

    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

    پاسخ
  15. Avatar ساناز قدیری گفت:
    30 آذر 1395 در 7:26 ب.ظ

    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست

    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی

    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

    پاسخ
  16. Avatar مریم قدیری گفت:
    30 آذر 1395 در 7:24 ب.ظ

    ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

    منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

    شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

    آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

    هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

    در خرابات بگویید که هشیار کجاست

    آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

    نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

    هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

    ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

    بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش

    کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

    عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو

    دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

    ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

    عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

    حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

    فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

    پاسخ
  17. Avatar ali ghadiri گفت:
    30 آذر 1395 در 7:22 ب.ظ

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    پاسخ
  18. Avatar احمد گفت:
    30 آذر 1395 در 7:19 ب.ظ

    آن كه رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد
    صبر و آرام تواند به من مسكين داد
    وان كه گيسوي تو را رسم تطاول آموخت
    هم تواند كرمش داد من غمگين داد
    من همان روز ز فرهاد طمع ببريدم
    كه عنان دل شيدا به لب شيرين داد
    گنج زر گر نبود كنج قناعت باقيست
    آن كه آن داد به شاهان به گدايان اين داد
    خوش عروسيست جهان از ره صورت ليكن
    هر كه پيوست بدو عمر خودش كاوين داد
    بعد از اين دست من و دامن سرو و لب جوي
    خاصه اكنون كه صبا مژده فروردين داد
    در كف غصه دوران دل حافظ خون شد
    از فراق رخت اي خواجه قوام الدين داد

    پاسخ
  19. Avatar مبین گفت:
    30 آذر 1395 در 6:51 ب.ظ

    به نام حضرت دوست

    ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
    جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

    عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
    کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

    رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
    سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

    شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
    التفاتش به می صاف مروق نکنیم

    خوش برانیم جهان در نظر راهروان
    فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم

    آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند
    تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

    گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
    گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

    حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
    ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

    پاسخ
  20. Avatar hamid گفت:
    30 آذر 1395 در 6:42 ب.ظ

    مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
    نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
    عالم از ناله عشاق مبادا خالی
    که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
    پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور
    خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد
    محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
    تا هواخواه تو شد فر همایی دارد
    از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
    پادشاهی که به همسایه گدایی دارد
    اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
    درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
    ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
    هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
    نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
    شادی روی کسی خور که صفایی دارد
    خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
    و از زبان تو تمنای دعایی دارد
    حافظ شیرازی

    پاسخ
  21. Avatar میثاق گفت:
    30 آذر 1395 در 6:42 ب.ظ

    دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
    خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
    آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
    گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
    شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
    تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
    به هوای لب شیرین پسران چند کنی
    جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
    به طهارت گذران منزل پیری و مکن
    خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
    پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
    که صفایی ندهد آب تراب آلوده
    گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
    که شود فصل بهار از می ناب آلوده
    آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
    غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
    گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
    آه از این لطف به انواع عتاب آلوده

    پاسخ
  22. Avatar حامد نجف نژاد گفت:
    30 آذر 1395 در 6:20 ب.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید
    دست به کاری زنم که غصه سر آید
    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
    دیو چو بیرون رود فرشته درآید
    صحبت حکام ظلمت شب یلداست
    نور ز خورشید جوی بو که برآید
    بر در ارباب بی‌مروت دنیا
    چند نشینی که خواجه کی به درآید
    ترک گدایی مکن که گنج بیابی
    از نظر ره روی که در گذر آید
    صالح و طالح متاع خویش نمودند
    تا که قبول افتد و که در نظر آید
    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  23. Avatar MeH گفت:
    30 آذر 1395 در 6:10 ب.ظ

    ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک<<<<<<<<<>>>>>>>>>>حق نگه دار که من می‌روم الله معک

    تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس<<<<<<<<>>>>>>>>ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک

    در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن<<<<<<<>>>>>>>کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

    گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم<<<<<<<>>>>>>>وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک

    بگشا پسته خندان و شکرریزی کن<<<<<<<<<>>>>>>>>>خلق را از دهن خویش مینداز به شک

    چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد<<<<<<<<<>>>>>>>>>من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

    چون بر حافظ خویشش نگذاری باری<<<<<<<<>>>>>>>>ای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک

    پاسخ
  24. Avatar S.M.Hasani گفت:
    30 آذر 1395 در 5:56 ب.ظ

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
    دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
    دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
    صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
    مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
    یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
    ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
    ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
    در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
    فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
    زین دایره مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
    حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

    پاسخ
  25. Avatar mohsen گفت:
    30 آذر 1395 در 5:56 ب.ظ

    گر از این منزل ویران به سوی خانه روم

    دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم

    زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم

    نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

    تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک

    به در صومعه با بربط و پیمانه روم

    آشنایان ره عشق گرم خون بخورند

    ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم

    بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار

    چند و چند از پی کام دل دیوانه روم

    گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز

    سجده شکر کنم و از پی شکرانه روم

    خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزیر

    سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم

    پاسخ
  26. Avatar پرستو مختاری گفت:
    30 آذر 1395 در 5:56 ب.ظ

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
    حافظ روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
    حافظ روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
    حافظ روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    پاسخ
  27. Avatar sina گفت:
    30 آذر 1395 در 5:47 ب.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید
    دست به کاری زنم که غصه سر آید
    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
    دیو چو بیرون رود فرشته درآید
    صحبت حکام ظلمت شب یلداست
    نور ز خورشید جوی بو که برآید
    بر در ارباب بی‌مروت دنیا
    چند نشینی که خواجه کی به درآید
    ترک گدایی مکن که گنج بیابی
    از نظر ره روی که در گذر آید
    صالح و طالح متاع خویش نمودند
    تا که قبول افتد و که در نظر آید
    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید :x:x:x

    پاسخ
  28. Avatar سید محمدرضا گفت:
    30 آذر 1395 در 5:47 ب.ظ

    حضور خلوت انس است و یاران جمعند

    و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید..!

    پاسخ
  29. Avatar امیر نوروزی گفت:
    30 آذر 1395 در 5:40 ب.ظ

    بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
    باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
    طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود
    ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
    قره العین من آن میوه دل یادش باد
    که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
    ساروان بار من افتاد خدا را مددی
    که امید کرمم همره این محمل کرد
    روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
    چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
    آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
    در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
    نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
    چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

    :-bd=smile

    پاسخ
  30. Avatar امیر نوروزی گفت:
    30 آذر 1395 در 5:40 ب.ظ

    بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
    باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
    طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود
    ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
    قره العین من آن میوه دل یادش باد
    که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
    ساروان بار من افتاد خدا را مددی
    که امید کرمم همره این محمل کرد
    روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
    چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
    آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
    در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
    نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
    چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

    :-bd=smile

    پاسخ
  31. Avatar hamid گفت:
    30 آذر 1395 در 5:39 ب.ظ

    تا ز ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود
    حلقه پير مغان از ازلم در گوش است
    بر همانيم که بوديم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذري همت خواه
    که زيارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو اي زاهد خودبين که ز چشم من و تو
    راز اين پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از ديده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قيامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از اين گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    پاسخ
  32. Avatar فرهاد مختاری گفت:
    30 آذر 1395 در 5:39 ب.ظ

    رواق منظر چشم من آشیانه توست

    کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

    به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل

    لطیفه‌های عجب زیر دام و دانه توست

    دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد

    که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

    علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن

    که این مفرح یاقوت در خزانه توست

    به تن مقصرم از دولت ملازمتت

    ولی خلاصه جان خاک آستانه توست

    من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی

    در خزانه به مهر تو و نشانه توست

    تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

    که توسنی چو فلک رام تازیانه توست

    چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز

    از این حیل که در انبانه بهانه توست

    سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد

    که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست
    تبریک شب یلدا وارزوی سلامتی برای همه

    پاسخ
  33. Avatar زهرا مختاری گفت:
    30 آذر 1395 در 5:30 ب.ظ

    ساقیا برخیز و درده جام را

    خاک بر سر کن غم ایام را

    ساغر می بر کفم نه تا ز بر

    برکشم این دلق ازرق فام را

    گر چه بدنامیست نزد عاقلان

    ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

    باده درده چند از این باد غرور

    خاک بر سر نفس نافرجام را

    دود آه سینهٔ نالان من

    سوخت این افسردگان خام را

    محرم راز دل شیدای خود

    کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

    با دلارامی مرا خاطر خوش است

    کز دلم یک باره برد آرام را

    ننگرد دیگر به سرو اندر چمن

    هر که دید آن سرو سیم اندام را

    صبر کن حافظ به سختی روز و شب

    عاقبت روزی بیابی کام را:l:l:l

    پاسخ
  34. Avatar بابک رحمتی گفت:
    30 آذر 1395 در 5:14 ب.ظ

    گل در بر و مِی در کف و معشوق به کام است
    سُلطان جهانم به چنین روز غلام است
    گو شمع میارید در این جمع که امشب
    در مجلس ما ماهِ رُخ دوست تمام است
    در مذهب ما باده حلال است؛ ولیکن
    بی روی تو، ای سرو گل اندام، حرام است
    گوشم همه بر قول نِی و نغمه‌ی چنگ است
    چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
    در مجلس ما عطر مَیامیز که ما را
    هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
    از چاشنی قند مگو هیچ و ز شِکّر
    زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
    تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
    همواره مرا کوی خرابات مُقام است
    از ننگ چه گویی؟ که مرا نام ز ننگ است!
    وز نام چه پرسی؟ که مرا ننگ ز نام است
    مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
    وآن کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟
    با محتسبم عیب مگویید، که او نیز
    پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
    حافظ! منشین بی مِی و معشوق زمانی
    کایّام گل و یاسمن و عید صیام است

    یلدایتان خوش

    پاسخ
  35. Avatar احد گفت:
    30 آذر 1395 در 5:13 ب.ظ

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    پاسخ
  36. Avatar رامین فیروز گفت:
    30 آذر 1395 در 5:11 ب.ظ

    بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
    فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
    اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
    من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
    شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
    نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم
    چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
    که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
    صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
    بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
    یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد
    بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم
    بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
    که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
    سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز
    بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم

    پاسخ
  37. Avatar احد گفت:
    30 آذر 1395 در 5:05 ب.ظ

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب

    پاسخ
  38. Avatar احد گفت:
    30 آذر 1395 در 5:00 ب.ظ

    https://www.sakhtafzarmag.com/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%DA%AF%D9%88%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%88%D9%86/14507/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%87-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D8%B4%D8%A8-%DB%8C%D9%84%D8%AF%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D8%AA-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%D8%B1#kmt-formروزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه ش
    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجروزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    پاسخ
  39. Avatar TheGodFather گفت:
    30 آذر 1395 در 4:22 ب.ظ

    قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

    ور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر نبود

    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم

    هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود

    یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد

    که در او آه مرا قوت تأثیر نبود

    سر ز حسرت به در میکده‌ها برکردم

    چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود

    نازنین‌تر ز قدت در چمن ناز نرست

    خوش‌تر از نقش تو در عالم تصویر نبود

    تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم

    حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود

    آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع

    جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود

    آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو

    که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود

    پاسخ
  40. Avatar BB.House گفت:
    30 آذر 1395 در 4:17 ب.ظ

    پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود

    مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود

    یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان

    بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

    پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند

    منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود

    از دم صبح ازل تا آخر شام ابد

    دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

    سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد

    ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

    حسن مه رویان مجلس گر چه دل می‌برد و دین

    بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود

    بر در شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد

    گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود

    رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار

    دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود

    در شب قدر ار صبوحی کرده‌ام عیبم مکن

    سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

    شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد

    دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

    پاسخ
  41. Avatar StarBucks گفت:
    30 آذر 1395 در 4:17 ب.ظ

    رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

    چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

    من ار چه در نظر یار خاکسار شدم

    رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

    چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را

    کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

    چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است

    چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند

    سرود مجلس جمشید گفته‌اند این بود

    که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند

    غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه

    که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

    توانگرا دل درویش خود به دست آور

    که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

    بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر

    که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

    ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ

    که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

    پاسخ
  42. Avatar Shaqiano گفت:
    30 آذر 1395 در 4:15 ب.ظ

    کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

    یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

    از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار

    صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

    غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

    شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

    هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

    نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

    جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

    در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

    در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

    کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

    آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر

    کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

    پاسخ
  43. Avatar مجید خسروی گفت:
    30 آذر 1395 در 3:58 ب.ظ

    غزل شماره 3

    اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

    بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
    کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

    فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

    ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
    به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

    من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
    که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

    اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
    جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

    نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
    جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

    حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
    که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

    غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
    که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

    پاسخ
  44. Avatar M.A.E گفت:
    30 آذر 1395 در 3:01 ب.ظ

    با سلام و عرض ادب و احترام و تبریک شب یلدا به تمامی هموطنان و همه اعضای محترم
    تقدیم …

    بر سر آنم که گر ز دست برآید
    دست به کاری زنم که غصه سر آید
    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
    دیو چو بیرون رود فرشته درآید
    صحبت حکام ظلمت شب یلداست
    نور ز خورشید جوی بو که برآید
    بر در ارباب بی‌مروت دنیا
    چند نشینی که خواجه کی به درآید
    ترک گدایی مکن که گنج بیابی
    از نظر ره روی که در گذر آید
    صالح و طالح متاع خویش نمودند
    تا که قبول افتد و که در نظر آید
    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  45. Avatar سامان گفت:
    30 آذر 1395 در 2:42 ب.ظ

    باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است

    شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است

    ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته‌ای

    کت خون ما حلالتر از شیر مادر است

    چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه

    تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است

    از آستان پیر مغان سر چرا کشیم

    دولت در آن سرا و گشایش در آن در است

    یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب

    کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

    دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت

    امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است

    شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم

    عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است

    فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است

    تا آب ما که منبعش الله اکبر است

    ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریم

    با پادشه بگوی که روزی مقدر است

    حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو

    کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است

    پاسخ
  46. Avatar farzad گفت:
    30 آذر 1395 در 2:39 ب.ظ

    با تبریک شب یلدا وارزوی بهترین شب سال
    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست

    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا

    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی

    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند

    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  47. Avatar علی گفت:
    30 آذر 1395 در 2:37 ب.ظ

    یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست

    که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

    دیدن روی تو را دیده جان بین باید

    و این کجا مرتبه چشم جهان بین من است

    پاسخ
  48. Avatar ElaheMt گفت:
    30 آذر 1395 در 2:32 ب.ظ

    آن که در طرزِ غزل
    نکته به حافظ آموخت….
    یارِ شیرین سخنِ نادِره گفتارِ من است!

    #حافظ

    پاسخ
  49. Avatar tx80 گفت:
    30 آذر 1395 در 2:19 ب.ظ

    آن یار کز او خانه ما جای پری بود

    سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

    دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

    بیچاره ندانست که یارش سفری بود

    تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد

    تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

    منظور خردمند من آن ماه که او را

    با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود

    از چنگ منش اختر بدمهر به در برد

    آری چه کنم دولت دور قمری بود

    عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را

    در مملکت حسن سر تاجوری بود

    اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت

    باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

    خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین

    افسوس که آن گنج روان رهگذری بود

    خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را

    با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

    هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

    از یمن دعای شب و ورد سحری بود

    پاسخ
  50. Avatar tx80 گفت:
    30 آذر 1395 در 2:18 ب.ظ

    آن یار کز او خانه ما جای پری بود

    سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

    دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

    بیچاره ندانست که یارش سفری بود

    تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد

    تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

    منظور خردمند من آن ماه که او را

    با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود

    از چنگ منش اختر بدمهر به در برد

    آری چه کنم دولت دور قمری بود

    عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را

    در مملکت حسن سر تاجوری بود

    اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت

    باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

    خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین

    افسوس که آن گنج روان رهگذری بود

    خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را

    با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

    هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

    از یمن دعای شب و ورد سحری بود

    پاسخ
« دیدگاه‌های قدیمی
دیدگاه‌های تازه‌تر »

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در صورتی که نظر شما حاوی ناسزا، عبارات توهین‌آمیز و تهدید بوده و در تضاد با قوانین فعلی کشور باشد از انتشار آن بدون حذف موارد ذکر شده، معذوریم.
شکلک‌ها (اموجی‌ها) را می‌توانید با کیبرد گوشی یا کیبرد مجازی ویندوز قرار دهید.
تصاویر نویسندگان دیدگاه از Gravatar گرفته می‌شود.

پربحث‌ترین‌ها

  • راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404) 7,756

    راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404)

  • ممنوعیت بازی‌های کامپیوتری در افغانستان 3

    بازی‌های کامپیوتری در افغانستان ممنوع شد

  • 2

    ازراک ادعا می‌کند که سوختن پردازنده‌های AMD Ryzen 9000 به PBO مرتبط است

  • گوشی گلکسی A15 سامسونگ هنوز ارزش خرید دارد؟ 1

    تماشا کنید: گوشی گلکسی A15 سامسونگ هنوز ارزش خرید دارد؟

آخرین بررسی‌ها

9.3

بررسی کارت گرافیک گیگابایت RTX 5080 16GB GAMING OC

8.7

بررسی واترکولر سفید XPG LEVANTE X 240

8.9

بررسی پاور گرین GREEN 1000W GXD GOLD

9.5

بررسی کیت رم VENGEANCE 2x24GB CU-DIMM 8200MT/s CL40 کورسیر

9.1

تماشا کنید: بررسی گلکسی S25 و S25+: دوست‌داشتنی و نادیده گرفته‌شده

آخرین مطالب دینو

بهترین زمان برای دوش گرفتن: صبح یا شب؟

این یک سوال قدیمی و محل بحث است: دوش…

  • چرا موی انسان‌ به اندازه سایر پستانداران نیست؟

  • ارتباط نگران‌کننده بین روغن‌ های پخت‌وپز و سرطان

  • در خانه کفش نپوشید؛ عادتی کوچک با فواید بزرگ برای سلامت

  • استفاده از فناوری در سنین بالا خطر زوال عقل را کاهش می‌دهد

  • مطلب بعدی جریمه 500000 یورویی فیسبوک به ازای انتشار هر خبر نادرست
  • مطلب قبلی سوپر ماریو رکوردهای پوکمون را شکست
  • آخرین مطالب
  • محبوب‌ترین مطالب
  • هدست گیمینگ Legion R360 لنوو با باتری 70 ساعته معرفی شد

  • منتظر عرضه کارت گرافیک های جدید XFX RX 9060 XT SWIFT با بوست کلاک 3320 مگاهرتز باشید

  • فیلترشدن نماوا و سریال سووشون توسط ساترا کاملاً قانونی بود

  • مایکروسافت به مشکل درگاه USB-C در ویندوز 11 پایان می‌دهد

    مایکروسافت به مشکل درگاه USB-C در ویندوز 11 پایان می‌دهد

  • اشاره سازندگان مجسمه اساسینز کرید به ساخت ریمیک Black Flag

  • راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404) 7,756

    راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404)

  • ممنوعیت بازی‌های کامپیوتری در افغانستان 3

    بازی‌های کامپیوتری در افغانستان ممنوع شد

  • 2

    ازراک ادعا می‌کند که سوختن پردازنده‌های AMD Ryzen 9000 به PBO مرتبط است

  • طرح مناطق آزاد سایبری 1

    نام جدید اینترنت طبقاتی مشخص شد: مناطق آزاد سایبری!

  • گوشی گلکسی A15 سامسونگ هنوز ارزش خرید دارد؟ 1

    تماشا کنید: گوشی گلکسی A15 سامسونگ هنوز ارزش خرید دارد؟

آخرین دیدگاه‌ها

  • Avatar
    حمیدرضا غلامی گفته است:
    سلام بسیار عجیب است
  • Avatar
    اسی گفته است:
    این دیگه چه کشوریه عقب مانده
  • Avatar
    D گفته است:
    خلایق هرچه لایق،تا مردمی در مقابل ظلم سکوت میکنند لایق مظلوم...
  • Avatar
    Leilabakhshi گفته است:
    امیدوارم همه بتونن از مزایای اینترنت فیبر نوری بهره ببرن. این...
  • Avatar
    ثنا ط گفته است:
    سلام
  • Avatar
    عادل گفته است:
    سلام
  • Avatar
    عادل گفته است:
    🤣🤣
  • Avatar
    حسین گفته است:
    با سلام. آیا با این سخت افزار آیا تفاوتی میکنه که...
  • Avatar
    من عسل مقاره گفته است:
    عالی خیلی خوب است
  • Avatar
    من عسل مقاره گفته است:
    افتضاح است
راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404) 7,756
راهنمای خرید و مشاوره سیستم پیشنهادی هایلایت
راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404)
5 خرداد 1404
راهنمای خرید تبلت 7
تبلت راهنمای خرید و مشاوره هایلایت
راهنمای خرید تبلت بر اساس بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
31 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید ساعت هوشمند 4
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید ساعت هوشمند و مچ بند با بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
30 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید پاور بانک با بودجه‌های مختلف 1
راهنمای خرید و مشاوره هایلایت
راهنمای خرید پاور بانک با بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
28 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید ماوس و کیبورد 2
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید موس و کیبورد با بودجه‌های مختلف (اردیبهشت 1404)
27 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید لپ تاپ گیمینگ 468
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید لپ تاپ گیمینگ با بودجه های مختلف (اردیبهشت 1404)
23 اردیبهشت 1404
  • سخت‌افزارمگ
  • درباره ما
  • تبلیغات
  • استخدام
سخت‌افزارمگ

© 2025 Sakhtafzarmag.Com. All Rights Reserved.

صفحه نخست » ویژه » مسابقات » در مسابقه ویژه شب یلدا در سخت افزار شرکت کنید و برنده گوشی X Cam ال جی شوید!

ورود

عضویت

رمزتان را گم کرده‌اید؟

عضویت | رمزتان را گم کرده‌اید؟
| بازگشت به ورود