مسلماً در خلال روز های تعطیل نوروز اوقات فراغت بیشتری (به نسبت روز های عادی) در اختیار علاقه مندان به امر وب نوردی وجود دارد و به احتمال فراوان این دسته از افراد زمان بسیار بیشتری از این اوقات فراغت را (باز هم به نسبت روز های عادی) به خواندن مطالب اینترنتی اختصاص می دهند. به همین دلیل قصد داریم طی این روز های تعطیل با سلسله مطالبی در رابطه با برخی موارد مربوط به علم فیزیک نوین در خدمت خوانندگان وب سایت سخت افزار باشیم. البته این مطالب به هیچ وجه مطالبی تخصصی نبوده و از پیچیدگی خاصی برخوردار نیستند. بلکه سعی اصلی در گرد آوری آن ها بر این بوده است تا به زبانی ساده و همه فهم اطلاعاتی در رابطه با مفاهیم کنجکاوی بر انگیزی نظیر جهان های موازی (و نظایر آن) در اختیار علاقه مندان به کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه قرار گیرد. پس پیشنهاد می کنیم که با بخش نخست این مطلب با ما همراه باشید.
پیش از پرداختن به موضوع اصلی این مطلب توضیح چند نکته کاملاً ضروری به نظر می رسد. نخست این که در صورت طولانی شدن مباحثی که به آن ها خواهیم پرداخت (و صد البته در صورت استقبال از این مطالب)، این احتمال وجود دارد که حتی پس از تعطیلات نوروز نیز روند نگارش این مطالب سریالی (که هم اکنون در حال خواندن بخش نخست آن هستید) همچنان ادامه یابد. از سوی دیگر باید به این نکته هم اشاره کرد که دیدگاه نگارنده ی این سطور در رقم زدن کلماتی که هم اکنون مشاهده می کنید یک دیدگاه کاملاً و صرفاً علمی نیست؛ بلکه در پرداختن به موضوعات اصلی این مطالب سریالی رگه هایی از یک نگاه فلسفی نیز وجود خواهد داشت (امری که کاملاً غیر قابل اجتناب به نظر می رسد). همچنین باید به این اصل مهم نیز توجه داشت که در جریان تهیه ی مطالبی که قصد نگارش آن ها را داریم تنها از یک زاویه به موضوعات مورد بحث پرداخته خواهد شد. بنا بر این (با توجه به نظریات و فرضیه های علمی مختلفی که پیرامون موارد مورد بحث وجود دارد) همواره زاویه های گوناگون و متفاوت دیگری نیز وجود خواهد داشت که حتی شاید به کمک آن ها بتوان بسیار دقیق تر و بهتر از زاویه ی دید نگارنده ی این سطور حقیقت امر را بازتاب داد. بنا بر این مطالبی که آن را از نظر می گذرانید تنها قطره ای از دریا هستند که صد البته ممکن است ناخالصی هایی را نیز در دل خود جای داده باشند. با این توضیح مختصر بهتر است بخش نخست این مطلب را با آماده کردن ذهن خود برای داشتن نگاهی غیر قطعی به پدیده های پیرامون مان آغاز کنیم. امری که بخشی از آن می تواند در فیزیک کوانتوم و اصل عدم قطعیت نمود یابد. بر اساس این اصل در حین حرکت یک جسم نمی توان اطلاعات کاملاً دقیقی را به شکل هم زمان از دو پارامتر موقعیت و مقدار حرکت جسم مورد نظر محاسبه کرده و آن ها را در اختیار داشت. به این ترتیب که هر چقدر ما تمرکز اصلی خود را بر روی محاسبه ی اطلاعات دقیق مربوط به یکی از این دو پارامتر قرار دهیم، میزان صحت اطلاعات حاصل شده از پارامتر دوم به همان نسبت کاهش یافته و از دقت کمتری برخوردار خواهد بود. به این ترتیب (و بر اساس اصل مذکور) ما هیچ گاه دیدگاهی کاملاً معین از جهان پیرامون خود و پدیده های مربوط به آن نخواهیم داشت و همواره نکات و حقایق غیر قطعی فراوانی دور و بر ما وجود دارد (یا حتی می توان گفت که وجود ندارد!).
شاید نظر افکندن به تفسیر ساده از اصل مذکور (البته بدون توجه به جار و جنجال های موجود در پیرامون آن) بتواند ما را به سوی مقصود اصلی مان از نگارش بخش نخست این مطلب رهنمون شود. به سوی این حقیقت که تمامی مشاهدات ما از جان پیرامون خود، بدون وجود خود ما هیچ معنی و مفهوم معینی ندارد و در واقع آن چه که ما تحت نام واقعیت از آن نام می بریم تنها تفسیری است از آن جهانی که در دیده گان ما تجلی یافته است و بدون خود ما از هیچ معنی و مفهوم معینی برخوردار نیست. برای روشن تر شدن این موضوع بهتر است که مثالی برای آن ذکر شود. به طور قطع (البته قصد اصلی ما از نوشتن این مطلب این است که از این پس کلماتی نظیر به طور قطع را به کلی دور بیاندازیم!) شما هم اکنون توسط لپ تاپ ، کامپیوتر ، تبلت یا تلفن همراه خود به خواندن این متن مشغول هستید. حال ما (برای پرهیز از طولانی تر شدن این متن) فرض را بر این می گذاریم که تمامی خوانندگان این مطلب توسط تبلت خود کلمات این متن را از نظر می گذرانند. در این میان آن چه که شما به عنوان تبلت در برابر خود می بینید تنها حجم در هم فشرده ای از اتم های کوچک است که با پیوستگی در کنار یکدیگر آن چه که شما تبلت می نامیدش را تشکیل داده اند. به عبارت بهتر تبلت شما بدون خودتان وجود خارجی نخواهد داشت و این تنها نگاه شما است که وجود (یا عدم وجود) آن را رقم می زند. در این میان شاید بهترین مثال برای تشریح آن چه که ما از آن به عنوان واقعیت یاد می کنیم همان جمله ی معروف فیلم ماتریکس (ساخته ی واچوفسکی ها) در رابطه با قاشق های تغییر شکل دهنده باشد. جمله ای به این مضمون که: تنها واقعیت موجود این است که هیچ قاشقی وجود ندارد! به هر حال برای پرداختن به مضامینی که در سلسله مطالب سریالی خود قصد تمرکز بر روی آن ها را داریم، ذکر این مقدمه ی ابتدایی کاملاً ضروری به نظر می رسید. بنا بر این نکات اصلی این بحث همچنان نا گفته باقی مانده اند و پیشنهاد می شود که طی روز های آینده با بخش های بعدی این مطلب با ما همراه باشید.
لطفا از این نوع مطالب بیشتر بگذارید
هر چی پیدا کنن باز دریای علم خداست
واقعا اگر این انیشتن نمی میمرد تا حالا فکر کنم یک ufo ساخته بود:smiley4:smiley4
علم به ما هو علم تا به حال در طول تاریخ دیده نشده مگر اینکه علم به مبادی ابتدایی و یا علم حضوری و ذاتی باشه
جهت اطلاع پشت علم همیشه فلسفه ای وجود داره که به اسم آکادمیک هم بعضا به اسم فلسفه علم در برخی رشته ها آموزش داده میشه و ما چیزی به نام علم بدون باورهای خاص نداریم مثلا علم معاصر بر مبنای پوزیتیویسم بنا شده که مبنای استنباطی و … در علم امروز رو مشخص میکنه پس دیدگاه علم امروز خالی از مبانی اعتقاد خاصی نیست
در ضمن نکته مهم تر اینکه خود این علم و … نیست که بعضا موضوعیت پیدا میکنه بلکه برداشت های ثانویه انسانیون(رشته های انسانی) هست که مورد بحث قرار میگیره مثل همین قضیه نسبیت در فیزیک و نسبی گرایی در انسانی و یا عدم قطعیت در فیزیک و عدم قطع و یقین در انسانی و … که بیشتر اینها از برداشت و یا استفاده ناآگاهانه انسانیون از قضایای علمی نشات میگیره و یا برای اثبات این انحرافات از شباهت های موجود استفاده میکنن
جناب حسینی
اولا که این اصل فقط محدود به محدوده کوانتوم هست و در محدوده های بزرگتر کارایی نداره و هنوز راهی برای انسجام کامل بین فیزیک کوانتوم با فیزیک مثلا نجومی بوجود نیامده هرچند که فرضیاتی مثل نظریه ریسمان ها ارائه شده
ثانیا بسط این گونه مطالب علمی در حیطه های بزرگتر معمولا توسط افراد ناآگاه نسبت به اصل و علم موجود فیزیکی و متخصص در علوم انسانی رخ میده که به خاطر عدم اطلاع کامل از اصل موجود در مثلا فیزیک و محدودیت های آن بر هرچه دم دستشان بیاید جاری میکنن و همین حرفهایی که مثلا از فیلم ماتریس نقل کردید زده میشه در حالی که بعضا خود یک فیزیکدان نظر معکوسی نسبت به دنیا داره
ثالثا باید خدمتتون عرض کنم مثالی که بر لپتاپ و متن و خوانده شدن توسط ما زدید که در نهایت هم گفتید که بدون ما وجود ندارند اینطور نیست دوست عزیز بلکه همان اتم ها و چینششان وجود دارد و حتی شکل خاص چیده شدنشان تعریف مشخصی به آنها میده تنها چیزی که نظر ما در اون اثر داره تعاریف خاص و اعتباری درون این اجسام هست مثلا برای وجود معنا در پشت این نوع چینش تصویری نگاه ما تاثیر گذار هست نه در کل قضیه
مشکل خیلی از انحرافات فلسفی همین خلط مبحث های بین اعتباریات با واقعیات هست
رابعا همین دتکت (شناسایی ) های ما که بعضا در مواردی اثر گذار هست خود نشان از حقیقتی در پشت قضیه هست و بدون حقیقت موجود مسلم دتکتی پیش نمیاد
خامسا در طول سالین نسل بشری تا زمانی که قایده موجود در پشت قضایا رو کشف نکرده بودند آن قضیه رو بی دلیل یا به بیانی دیگر عدم قطعی می دانستند
سادسا بسط ناشیانه و بدون قایده بعضی مواضع مثل همین عدم قطعیت در نهایت چیزی در پی نخواهد داشت جز عدم قطعیت در وجود خودمان(همون وجودی که عدم قطعیت رو درک کرد)
و….که وقت و مجال گفتنش نیست
بسیار مطلب عالی است . حتما ادامه دهید . اما در نوشتن این گونه مطالب باید تمامی باورهای موجود را کنار زد و فقط و فقط از دیدگاه علم به این مطالب نگاه کرد. چون اگر باورها و اعتقادات با این مطالب آمیخته بشه اصلیت علمی بودن خودشون رو ازدست میدن و تبدیل میشن به عدله ای برای اثبات باورهای خودمون
عالللللللیه
عظمت بی پایان این جهان…..آیا اصلا انتهایی متصور هستید؟؟
سبحان الله…….آیا اعتقاد دارید؟
یکی از چیزهایی که در حدود 2000 سال پیش در یک کتاب در دستان بزرگترین فرد و البته بدون سواد خواندن و نوشتن بهش اشاره شده، بزرگتر شدن پیوسته هستی هست که تازه امروزه به عنوان یکی از مهم ترین فرضیه ها در دستان منجمان هست و البته در حال اثبات…
آیا اعتقاد دارید؟؟
آیا اعتقاد دارید؟؟