شاید در ایران هنوز از نظر توسعه فرهنگی و اجتماعی به درجهای نرسیده باشیم که مدیران شرکتها – علی الخصوص مدیران بخش خصوصی، حمایت از رسانه را یک مسئولیت مهم برای بخش مارکتینگ خود در نظر بگیرند.
اکثر صنوف، دارای نشریات و رسانههای تخصصی مربوط به خود هستند. هر شرکتی بر اساس محصول و یا خدماتی که ارائه میکند، نیاز به معرفی و تبلیغات دارد. از طرفی درآمد رسانه تخصصی مستقل در هر صنف نیز، به طور مستقیم وابسته به پول تبلیغات شرکتهای فعال در آن صنف است.
بنابراین بودجهای که هر شرکت به تبلیغات اختصاص میدهد، در اصل میبایستی (حداقل بخشی از آن) تامین کننده نیاز رسانههای تخصصی باشد تا رسانه نیز با تولید محتوی مناسب آموزشی، خبری، آماری و توسعه محور، به شرکتهای فعال در صنف مربوطه، خدمات ارائه کند.
همچنین وجود رسانه تخصصی مستقل اعتبار بخش است، بدین معنا که تبلیغات در یک رسانه ممکن است لزوما به فروش بیشتر کمک نکند (همه چیز فروش بیشتر نیست!) اما رسانه اگر تخصصی باشد حضور در آن میتواند به شرکتها و محصولات آنها اعتبار دهد.
تصور اغلب مدیران از تبلیغات فقط تبلیغاتی است که منجر به فروش بیشتر شود و متاسفانه دیگر کسی به دنبال اعتبار نیست (اغلب همه خود را به ذات – معتبر می پندارند) و بی نیاز!
در ایران بودجه تبلیغات صرفا با هدف “فروش بیشتر” مصرف میشود. به همین خاطر چیزی به رسانه نمیرسد و هر روز رسانههای تخصصی ضعیفتر میشوند. در اغلب موارد فروش بیشتر منجر به حمایت از اینفلوئنسرهای اینتساگرام و یا تبلیغات محیطی چشم و گوش و دهن پر کن میشود.
وقتی مدیران شرکتها دیگر توجهی به مسئولیت اخلاقی و اجتماعی خود در برابر رسانههای تخصصی ندارند، در نتیجه به وضعیتی دچار میشویم که الان هستیم. اینکه با ندادن پول به رسانه – در عمل با کاهش بودجه رسانههای تخصصی – مطالب آنها آبکی تر و بی مصرف تر میشوند.
با نابودی رسانه تخصصی، و زرد شدن همه چیز، توسعه فرهنگی و علمی صنف مربوطه از بین میرود. در عمل جامعه به عقب رانده میشود، در عین حال تبلیغات بی محتوی دهن پر کن یک بار مصرف روزمره، هر روز بیشتر میشود.
با نادیده گرفتن جایگاه رسانه تخصصی، اعتباری که باید از علم و دانش نشات بگیرد، از خالی کردن یک سطل ماست روی کله یک آدم نشسته در ایستگاه مترو برآمده میشود.
دیدگاهتان را بنویسید