استفان هاوکینگ بلاخره به فضا میرود

معین گفت:

اول از همه شما رو به خوندن فلسفه علم رجوع میدم تا خیلی از مواردی رو که گفتم متوجه بشید

ثانیا حذف گزاره خدا محور و جایگزین کردن مغرضانه اون با گزاره های کاملا غیر منطقی با کشف علت و قانون شناسی زمین تا آسمون فرق داره ، خدا محوری هیچ وقت نمیگه بجای کشف علت بشین و دست روی دست بذار بلکه علت العلل رو خدا میدونه ، حالا هرچه بخواد این علت ها بالا و بالاتر برن و اگر هم به بهانه وابسته شدن به ماورای ماده و یا خرافات که پوزیتویست ها اونو توجیهی برای حذف خدا از تفکری بشری و علمی میدونن باید گفت همونطور که بالا گفتم خدا محوری مشکلی با کشف علت نداره و علاوه بر این گزاره های اثبات نشده و بعضا غیر منطقی که خود همین پوزیتویست ها برای تئوریزه کردن برخی مشاهدات ارائه میدن صدمه ای که میزنه در همون حد تاثیر منفی داره و خودش خرافات بزرگی رو به وجود میاره مثلا عدم وجود سرعت بالاتر از سرعت نور هیچ کجا اثبات نشد ولی پوزیتویست ها برای توجیه بعضی مشاهدات به شکل قانون فیزیکی اینو به خورد ملت دادن و دنیایی از قوانین ثانویه و … علمی رو بر همین تفکر نادرست چیدند که دیدید سرعت بالاتر از نور مشاهده شد

ثالثا مشکل هاوکینگ خود مساله بیگ بنگ نیست مشکلش جای دیگه ست بیگ بنگ به خودی خود مشکلی نداره ، شمکل اظهار نظر بعدیش هست که میگه چون قبل از اون زمان و مکان معنا نداشته پس خدا زمانی برا ساختن نداشته که این خیلی مسخره است چون خدا خالق زمان است و محصور در زمان نیست ، اسپینوزا ( به ظاهر فیلسوف و نه فیزیکدان قرن 17) که کلا نظریاتش با بیگ بنگ مشکل داره و یکی از دلایل برا رد نظریات اسپینوزا همین بیگ ینگ هست ، حالا چطوری جنابعالی ایندو رو بهم ربط میدی جای تعجبه و جدای از این اسپینوزا نه درکی درستی از علت العلل داشته و نه محدودیت ممکنات و نه درک درستی از گزاره های فلسفی

رابعا اول یه توضیحی در مورد ترمودینامیک بده ببینم میدونی چیه بعدش بگو ربطش به اینجا چی بود

خامسا از عدم اطلاع و … جنابعالی بنظر از بچه های انسانی باشی که درک درستی از علم و گزاره های علمی ندارن و یه چیزی رو یکی بهشون و میشینن روش فلسفه بافی میکنن مثلا بهشون میگن نسبیت انیشتین و اینا هم خیال میکنن یعنی نسبی گرایی و میشینن روش چرت و پرت بافی

در آخر همونطور که گفتم شما آشنایی نداری نه تنها نسبت به علم بلکه نسبت به تئوری سازی اون و نسبت به برداشت های مغرضانه و جهتمند از علم مخصوصا در فیزیک جدید و باید بری تحقیق کنی تا متوجه بشی خیلی از گزاره هایی علمی مبنای قطعی ندارن ( یکی از مهم ترین اونها نسبیت که بر اساس یه فرض ذهنی که هیچ وقت به اثبات نرسید استوار هست ) علاوه بر این گزاره هایی که به اسم علمی بیان میشن در حقیقت تئوریزه شدن مشاهدات هست که بستگی به شخص تئوریزه کننده داره که به چه شکل به قضیه نگاه کنه و چه چیزی رو مبنا قرار بده و در نهایت براش فرمول ریاضی بنویسه ( مثلا نسبیت فرمول ریاضی داره ولی این فرمول بر اساس اینکه نهایت سرعت ، سرعت نور باشه بنا شده که نه تنها هیچوقت اثبات نشد بلکه خلافش هم دیده شد ) که این موضوع تو فیزیک نوین مشکلش بسیار بیشتر میشه چون علوم امروزی علومی صرفا اثر گرا و اثر بین هستند و برای اثر تئوری میسازن و کاری ندارن که تئوری منطقی باشه یا نه ، تا وقتی که خلافش دیده نشه کاری بهش ندارن حالا وقتی موضوع علم فیزیک نوین بشه که هم مشاهدات کم هست و هم خیلی از موضوعات اصلا قابل مشاهده نیستند معضل خیلی خیلی زیاد میشه ( نظریه کوانتوم خیلی منطقی بنظر نمیرسه ولی چون فعلا جوابگوی مشاهدات هست و مشاهده ریزتر از این هم فعلا مقدور نیست کاری بهش ندارن ) و دست آخر برداشت های مغرضانه و … از گزاره های علمی قرار میگیرن که از همه فاجعه بار تر هستند و با ورود انسانی ها و عدم اطلاع کافی و حتی عدم اطلاعات فلسفی فیزیکدان ، چرت و پرت های شنیده میشه که آدم شاخ که هیچ درخت رو سرش سبز میشه
و از شما هم بابت نمایندگی جامعه علمی جهانی و دعوت صمیمانه تقدیر و تشکر به عمل میاد ، جامعه جهانی طی رای گیری اخیر شخص دیگه ای رو به عنوان نماینده جامعه علمی انتخاب کردند
منافع بسیاری این وسط هست و قوانین بسیاری هم به این شکل نوشته شده( کل دنیای غرب بعد از رنسانس بر اساس پوزیتویسم بنا شده که هیچ وقت راضی نمیشن مبنای تفکر و دنیا و قدرت خودشون رو تغییر بدن) که نه تنها دست منتقدان اینچنینی رو به گرمی نمی فشارند بلکه همه جوره به مقابله با اون برمیان
بنده شخصا سر کلاس فلسفه علم کاملا قاطع و محکم بسیاری از موارد رو رد کردم و استاد هم جوابی نداشت ولی با این وجود باز درسش رو ادامه میداد چون یک روند شده و تفکر بسیاری طبق همین موضوع شکل گرفته که به این راحتی تغییر نمیکنه

معین گفت:

بنده فیزیک خوندم و به ضرس قاطع میگم هیچ کدوم از نظریات وجود خودبخودی رو اثبات نمی کنه و مثل یکی از بزرگترین هاش که نظریه ای که بر میانگین صفر بودن ذره در خلا استوار هست مشکلش در نوع تعریفش از خلا و عدم هست ( عدم غیر از خلا هست چه برسه به این خلائی که مبنای این نوع نظریات قرار میگیره) ، در بعضی تعاریف در نظریات با هم متناقض هست مثلا در یک نظریه وجود فضا رو بر جایی که ذره وجود داشته باشه استوار میدونه و در جایی که میخواد از خودبخودی بودن حرف یزنه از وجود فضا بدون وجود ذره حرف میزنه و در بعضی دیگر از نظریات با تغییر کلی تعاریف مثل اینکه تعریف از خلا رو تغییر دادند و و حتی اونو با عدم هم مساوی قرار دادن بنظر از عمد قصد حذف تاثیر خدا از خلقت رو داشتند
البته غیر از این هم از علم تغییر یافته جدیدی که فلسفه اش بر پوزیتیویسم بنا نهاده شده نمیره (یک پوزیتیویسم مخصوصا از نوع افراطیش رو بکشی هم از وجود خدا و خالق در گزاره هاش استفاده نمیکنه و همیشه دنبال دلایل غیر خدایی میگرده هرچند غیر منطقی بنظر برسه البته اگه بتونیم منطقی برا پوزیتویسم ها قائل بشیم )