موضوعات داغ
  • نمایشگاه کامپیوتکس ۲۰۲۵
  • بازی GTA VI
  • هوش مصنوعی
  • استارلینک
  • چت‌بات‌ها
  • دینو
سخت افزار مگ
  • اخبار و مقالات
    • گوشی موبایل
      • لوازم جانبی موبایل
    • تبلت
    • لپ تاپ
    • دسکتاپ
      • مادربرد
      • پردازنده مرکزی
      • کارت گرافیک
      • تجهیزات ذخیره سازی
      • حافظه
      • صفحه نمایش
      • تجهیزات جانبی
    • تصویرگری دیجیتال
    • صوتی و تصویری
    • شبکه
    • نرم افزار و بازی
    • کالبدشکافی قطعات
    • مطالب گوناگون
  • لیست قیمت
    • گوشی موبایل
      • لیست قیمت روز گوشی‌های سامسونگ
      • لیست قیمت روز گوشی‌های شیائومی
      • لیست قیمت روز گوشی‌های هواوی
      • لیست قیمت روز گوشی های آنر
    • تبلت
    • لپ‌تاپ
    • قطعات کامپیوتر
      • لیست قیمت پردازنده
    • محصولات اپل
    • تجهیزات شبکه
    • لوازم خانگی
    • صوتی و تصویری
    • دوربین دیجیتال
    • تجهیزات بازی
    • خودرو
  • بررسی
    • بررسی گوشی موبایل
    • بررسی تبلت
    • بررسی لپ تاپ
    • دسکتاپ
      • بررسی کولر و فن
      • بررسی مادربرد
      • بررسی کارت گرافیک
      • بررسی تجهیزات ذخیره سازی
      • بررسی حافظه
      • بررسی منبع تغذیه و کیس
      • بررسی تجهیزات جانبی
      • بررسی صفحه نمایش
    • بررسی تصویرگری دیجیتال
    • بررسی صوتی و تصویری
    • بررسی شبکه
    • بررسی نرم افزار و بازی
    • بررسی گوناگون
  • راهنمای خرید
    • سیستم پیشنهادی
  • دانلود
  • ویژه
    • مسابقات
    • نمایشگاه
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

مسابقات

در مسابقه ویژه شب یلدا در سخت افزار شرکت کنید و برنده گوشی X Cam ال جی شوید!

Avatarتوسط وب سایت سخت افزار ·28 آذر 139528 آذر 1395· 519

احتمالا شما هم با خواندن تیتر این خبر تعجب کرده اید. در حال حاضر 2 مسابقه به صورت همزمان در وب سایت سخت افزار در حال برگزاری است (مسابقه انتخاب بهترین گوشی سال 2016 از نگاه کاربران و مسابقه مشترک سخت افزار و Galax) اما ما قصد نداریم دست از شگفت زده کردن کاربران برداریم!

امروز بیست و هشتم آذر ماه است و حتما وقتی به وب سایت مراجعه کرده اید با مجموعه ای از تغییرات در رنگ بندی آن مواجه شده اید. در واقع از آنجا که سی ام آذر ماه جشن باستانی یلدا را در پیش داریم تصمیم گرفتیم با همکاری ال جی مسابقه ای برای شما ترتیب دهیم. اگر بتوانید سال گذشته را به یاد بیاورید، درست در روز سی ام آذر مسابقه ای در وب سایت سخت افزار برگزار شد که بر اساس آن همه می توانستند با یک ثبت نام ساده وارد آن شوند و بعد با کامنت کردن یک شعر از حافظ، در قرعه کشی یک تلفن هوشمند شرکت کنند. امسال هم دقیقا همین داستان برقرار است با این تفاوت که به جای یک روز، شما چیزی در حدود سه روز فرصت دارید تا با ارسال یک شعر از حافظ در مسابقه شرکت کنید و برنده گوشی X Cam ال جی شوید.

دقت داشته باشید که برای شرکت در مسابقه می بایست با حساب کاربریتان وارد وب سایت شوید و اگر به تازگی قصد ساختن یک اکانت دارید به یاد داشته باشید که همه درخواست ها برای ساخت حساب کاربری بدون در نظر گرفتن اینکه ایمیل فعال سازی به دست شما رسیده است یا خیر پس از بازبینی در مدت کوتاهی فعال خواهند شد. همچنین به این نکته نیز توجه کنید که از همین حالا تا ساعت 11.59 دقیقه شب سه شنبه 30 آذر فرصت حضور در مسابقه را خواهید داشت. همه افرادی که در مسابقه شرکت می کنند و یک شعر از حافظ را در بخش کامنت ها پست می کنند در نهایت در قرعه کشی یک دستگاه تلفن هوشمند LG X Cam شرکت داده خواهند شد و همه شرکت کنندگان نیز از شانس یکسانی برای برنده شدن این گوشی برخوردارند. پس فرصت را از دست ندهید. در مسابقه شب یلدا با سخت افزار شرکت کنید و دوستان و اعضای خانواده خودتان را هم به شرکت در این مسابقه تشویق کنید! هدف از جشن یلدا دور هم بودن است و برنده شدن دور همی در یک مسابقه شب یلدایی هم لذت خاص خود را دارد!

برچسب‌ها: ال جی, جایزه, سخت افزار, گوشی موبایل, مسابقه

امتیاز: 3.3 از 5 (3 رای)
کمی صبر کنید...
تبلیغات
تبلیغات
سرخط خبرها:
  1. کارت گرافیک AMD RX 9060 XT در صدر جدول کلاک گرافیکی قرار گرفت
  2. ترامپ هیچ تمایلی به ترمیم رابطه اش با ماسک ندارد
  3. گیگابایت کامپیوتر گیمینگ AI TOP 500 TRX50 را عرضه کرد
  4. بررسی کیس آراد گرین - گیمینگ خوش قیمت و خوش ساخت (+ جایزه)
  5. آموزش دانلود و اجرای مدل هوش مصنوعی دلخواه بصورت محلی و آفلاین در کامپیوتر

مطالب مرتبط ...

  • 0

    ال‌جی به‌طور رسمی از گوشی هوشمند جدید خود Q9 رونمایی کرد

    Avatarتوسط سیمین نوربخش · 17 دی 1397 · 17 دی 1397

  • 0

    ضرر 224 میلیون دلاری ال جی در سه ماهه پایانی سال 2016

    Avatarتوسط محمد یوسفی زاده · 7 بهمن 1395 · 7 بهمن 1395

  • 535

    مسابقه شماره 2 پیشواز نوروز: با همکاری مدیاپردازش (به پایان رسید، برندگان در روزهای آینده اعلام می شوند)

    Avatarتوسط محمد یوسفی زاده · 25 اسفند 1395 · 22 اسفند 1398

مطالب گوناگون از دینو

6 ترند که در دکوراسیون خانه سال 2025 می‌ بینید

حقیقت هایی جالب در مورد بدن زنان و مردان که کمتر کسی از آن اطلاع دارد

رفتار های نادرست والدین منجر به مشکلات روانی فرزند در بزرگسالی می شود

519 دیدگاه

  • دیدگاه50
  1. Avatar کاربر گرامی گفت:
    28 آذر 1395 در 10:18 ق.ظ

    [quote]

    اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

    زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست

    پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن

    بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

    در این چمن گل بی خار کس نچید آری

    چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست

    سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد

    که کام بخشی او را بهانه بی سببیست

    به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط

    مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست

    جمال دختر رز نور چشم ماست مگر

    که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست

    هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

    کنون که مست خرابم صلاح بی‌ادبیست

    بیار می که چو حافظ هزارم استظهار

    به گریه سحری و نیاز نیم شبیست
    [/quote]

    پاسخ
  2. Avatar alireza_asol گفت:
    28 آذر 1395 در 10:10 ق.ظ

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم
    خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
    تا درخت دوستی کی بر دهد
    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
    گفت و گو آیین درویشی نبود
    ورنه با تو ماجراها داشتیم
    شیوه چشمت فریب جنگ داشت
    ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم

    پاسخ
  3. Avatar Dr.Ali گفت:
    28 آذر 1395 در 10:08 ق.ظ

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    پاسخ
  4. Avatar شهربانو اکرمی نیا گفت:
    28 آذر 1395 در 10:02 ق.ظ

    یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
    آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
    خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
    کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
    حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
    لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
    تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
    گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
    کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
    صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
    عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
    زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
    کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
    حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش
    از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

    پاسخ
  5. Avatar a گفت:
    28 آذر 1395 در 9:59 ق.ظ

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

    دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

    دایم گل این بستان شاداب نمی ماند

    دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

    مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

    کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

    ساقی چمن! گل را بی روی تو رنگی نیست

    شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

    ای درد تواَم درمان در بستر ناکامی

    وی یاد تواَم مونس در گوشه تنهایی

    در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

    پاسخ
  6. Avatar homayoon poorali گفت:
    28 آذر 1395 در 9:51 ق.ظ

    دست از طلب ندارم تا کام من برآید

    یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

    بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

    کز آتش درونم دود از کفن برآید

    بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

    بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

    جان بر لبست و حسرت در دل که از لبانش

    نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید

    از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم

    خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید

    پاسخ
  7. Avatar homayoon poorali گفت:
    28 آذر 1395 در 9:51 ق.ظ

    دست از طلب ندارم تا کام من برآید

    یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

    بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

    کز آتش درونم دود از کفن برآید

    بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

    بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

    جان بر لبست و حسرت در دل که از لبانش

    نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید

    از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم

    خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید

    پاسخ
  8. Avatar محمد جواد قدیر گفت:
    28 آذر 1395 در 9:38 ق.ظ

    ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
    و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

    خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
    کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت

    درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
    اندیشه آمرزش و پروای ثوابت

    راه دل عشاق زد آن چشم خماری
    پیداست از این شیوه که مست است شرابت

    تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
    تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

    هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
    پیداست نگارا که بلند است جنابت

    دور است سر آب از این بادیه هش دار
    تا غول بیابان نفریبد به سرابت

    تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
    باری به غلط صرف شد ایام شبابت

    ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
    یا رب مکناد آفت ایام خرابت

    حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
    صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت

    پاسخ
  9. Avatar محمد گفت:
    28 آذر 1395 در 9:23 ق.ظ

    وصال او زعمر جاودان به خداوندا مرا آن ده كه آن به
    به شمشيريم زد و با كس نگفتم كه راز دوست از دشمن نهان به
    شبي ميگفت چشم كس نديده است زمرواريد گوشم در جهان به
    دلا دايم گداي كوي او باش به حكم آنكه دولت جاودان به
    به خلدم دعوت اي زاهد مفرماي كه اين سيب زنخ زان بوستان به
    به داغ بندگي مردن درين در به جان او كه از ملك جهان به
    گلي كان پايمال سرو ما گشت بودخاكش زخون ارغوان به
    خدا را از طبيب من بپرسيد كه آخر كي شوداين ناتوان به
    جوانا سر متاب از پند پيران كه راي پير از بخت جوان به
    سخن اندر دهان دوست گوهر وليكن گفته حافظ از آن به

    پاسخ
  10. Avatar bahram گفت:
    28 آذر 1395 در 9:22 ق.ظ

    :emoji5به می عمارت دل کن که این جهان خراب
    بر آن سرشت که از خاک ما بسازد خشت

    وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
    چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت

    مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
    که؟ آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت ؟!

    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

    من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

    همه کس طالب یارند چه هشیار چه مست
    همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

    ناامیدم مکن از سابقه ی لطف ازل
    تو پس پرده چه دانی که ، که خوب است و که زشت ؟!

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

    گل بخندید که از راست نرجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت !

    از پای فتادیم چو آمد غم هجران
    در درد بماندیم چو از دست دوا رفت

    دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
    عمری است که عمرم همه در کار دعا رفت

    احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست
    در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت ؟!

    عشق بازی را تحمل باید ای دل پای دار
    گر ملالی بود ، بود و گر خطایی رفت ، رفت

    مزن ز چون و چرا دم که بنده ی مقبل
    قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

    یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
    باز آید و برهاندم از بند ملامت

    امروز که در دست توأم مرحمتی کن
    فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت ؟

    پاسخ
  11. Avatar bahram گفت:
    28 آذر 1395 در 9:21 ق.ظ

    :emoji5به می عمارت دل کن که این جهان خراب
    بر آن سرشت که از خاک ما بسازد خشت

    وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
    چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت

    مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
    که؟ آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت ؟!

    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

    من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

    همه کس طالب یارند چه هشیار چه مست
    همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

    ناامیدم مکن از سابقه ی لطف ازل
    تو پس پرده چه دانی که ، که خوب است و که زشت ؟!

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

    گل بخندید که از راست نرجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت !

    از پای فتادیم چو آمد غم هجران
    در درد بماندیم چو از دست دوا رفت

    دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
    عمری است که عمرم همه در کار دعا رفت

    احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست
    در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت ؟!

    عشق بازی را تحمل باید ای دل پای دار
    گر ملالی بود ، بود و گر خطایی رفت ، رفت

    مزن ز چون و چرا دم که بنده ی مقبل
    قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

    یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
    باز آید و برهاندم از بند ملامت

    امروز که در دست توأم مرحمتی کن
    فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت ؟

    پاسخ
  12. Avatar امیر مهدی مشایخان گفت:
    28 آذر 1395 در 9:21 ق.ظ

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدین حال گواست

    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

    پاسخ
  13. Avatar dawb2 گفت:
    28 آذر 1395 در 9:14 ق.ظ

    خواجه حافظ شیرازی
    روز عید است و من امروز در آن تدبیرم
    که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم
    چند روزیست که دورم ز رخ ساقی و جام
    بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم من به خلوت ننشینم پس از این، ور به مثل
    زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم
    پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
    من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم آن که بر خاک در میکده جان داد کجاست
    تا نهم در قدم او سر و پیشش میرم
    می به زیر کش و سجادهٔ تقوی بر دوش
    آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم
    خلق گویند که حافظ سخن پیر نیوش
    سالخورده میی امروز به از صد پیرم خواجه حافظ شیرازی

    پاسخ
  14. Avatar mohammad گفت:
    28 آذر 1395 در 9:06 ق.ظ

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم
    خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
    تا درخت دوستی بر کی دهد
    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
    گفت و گو آیین درویشی نبود
    ور نه با تو ماجراها داشتیم
    شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
    ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
    گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
    ما دم همت بر او بگماشتیم
    نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
    جانب حرمت فرونگذاشتیم
    گفت خود دادی به ما دل حافظا
    ما محصل بر کسی نگماشتیم

    پاسخ
  15. Avatar شاهین رفوئی گفت:
    28 آذر 1395 در 9:06 ق.ظ

    غلام نرگس مست تو تاجدارانند
    خراب باده لعل تو هوشیارانند
    تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
    و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
    ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر
    که از یمین و یسارت چه سوگوارانند
    گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
    که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند
    نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
    که مستحق کرامت گناهکارانند
    نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
    که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
    تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
    پیاده می‌روم و همرهان سوارانند
    بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
    مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند
    خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
    که بستگان کمند تو رستگارانند

    پاسخ
  16. Avatar mohammad گفت:
    28 آذر 1395 در 9:06 ق.ظ

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم
    خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
    تا درخت دوستی بر کی دهد
    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
    گفت و گو آیین درویشی نبود
    ور نه با تو ماجراها داشتیم
    شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
    ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
    گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
    ما دم همت بر او بگماشتیم
    نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
    جانب حرمت فرونگذاشتیم
    گفت خود دادی به ما دل حافظا
    ما محصل بر کسی نگماشتیم

    پاسخ
  17. Avatar mohammad گفت:
    28 آذر 1395 در 9:06 ق.ظ

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم
    خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
    تا درخت دوستی بر کی دهد
    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
    گفت و گو آیین درویشی نبود
    ور نه با تو ماجراها داشتیم
    شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
    ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
    گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
    ما دم همت بر او بگماشتیم
    نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
    جانب حرمت فرونگذاشتیم
    گفت خود دادی به ما دل حافظا
    ما محصل بر کسی نگماشتیم

    پاسخ
  18. Avatar طوفان گفت:
    28 آذر 1395 در 9:03 ق.ظ

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

    دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

    دایم گل این بستان شاداب نمی ماند

    دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

    مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

    کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

    ساقی چمن! گل را بی روی تو رنگی نیست

    شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

    ای درد تواَم درمان در بستر ناکامی

    وی یاد تواَم مونس در گوشه تنهایی

    در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

    لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

    زین دایره مینا خونین جگرم می ده

    تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

    حافظ شب هجران شد، بوی خوش وصل آمد

    شادیت مبارک باد، ای عاشق شیدایی

    پاسخ
  19. Avatar علیرضا گفت:
    28 آذر 1395 در 8:57 ق.ظ

    ورد صبحگاه

    منم که گوشه میخانه خانقاه من است

    دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

    گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک

    نوای من به سحر آه عذرخواه من است

    ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله

    گدای خاک در دوست پادشاه من است

    غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست

    جز این خیال ندارم خدا گواه من است

    مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی

    رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است

    از آن زمان که بر این آستان نهادم روی

    فراز مسند خورشید تکیه گاه من است

    گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ

    تو در طریق ادب باش و گو گناه من است

    پاسخ
  20. Avatar محسن بهرامی گفت:
    28 آذر 1395 در 8:54 ق.ظ

    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست

    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی

    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

    پاسخ
  21. Avatar محسن بهرامی گفت:
    28 آذر 1395 در 8:54 ق.ظ

    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست

    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی

    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

    پاسخ
  22. Avatar Behnam گفت:
    28 آذر 1395 در 8:27 ق.ظ

    ز تاب آتش سودای عشقش
    به سان دیگ دایم میزنم جوش
    چو پیراهن شوم آسوده خاطر
    گرش همچون قبا گیرم در آغوش
    اگر پوسیده گردد استخوانم
    نگردد مهرت از جانم فراموش
    دل و دینم دل و دینم ببردست
    برو دوشش بر و دوشش بر و دوش =smile

    پاسخ
  23. Avatar isaac sadeghi گفت:
    28 آذر 1395 در 8:26 ق.ظ

    گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
    دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم
    زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم
    نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
    تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
    به در صومعه با بربط و پیمانه روم
    آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
    ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
    بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار
    چند و چند از پی کام دل دیوانه روم
    گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
    سجده شکر کنم و از پی شکرانه روم
    خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزیر
    سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم

    پاسخ
  24. Avatar mohamad گفت:
    28 آذر 1395 در 8:25 ق.ظ

    ما زیاران چشم یاری داشتیم
    خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
    تا درخت دوستی کی بر دهد
    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
    گفت و گو آیین درویشی نبود
    ورنه با تو ماجراها داشتیم
    شیوه چشمت فریب جنگ داشت
    ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم…

    پاسخ
  25. Avatar mehdi ebadi گفت:
    28 آذر 1395 در 8:23 ق.ظ

    خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

    به قصد جان من زار ناتوان انداخت

    نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود

    زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

    به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد

    فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

    شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن

    که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

    به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم

    چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت

    بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد

    صبا حکایت زلف تو در میان انداخت

    ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم

    سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

    من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش

    هوای مغبچگانم در این و آن انداخت

    کنون به آب می لعل خرقه می‌شویم

    نصیبه ازل از خود نمی‌توان انداخت

    مگر گشایش حافظ در این خرابی بود

    که بخشش ازلش در می مغان انداخت

    جهان به کام من اکنون شود که دور زمان

    مرا به بندگی خواجه جهان انداخت

    پاسخ
  26. Avatar محمودرضا گفت:
    28 آذر 1395 در 8:17 ق.ظ

    کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
    در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
    چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان
    همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
    روی تو مگر آینه لطف الهیست
    حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست
    نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم
    مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست
    از بهر خدا زلف مپیرای که ما را
    شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست
    بازآی که بی روی تو ای شمع دل افروز
    در بزم حریفان اثر نور و صفا نیست
    تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
    جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست
    دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر
    گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
    گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت
    در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست
    عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت
    با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست
    در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
    جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست
    ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ
    فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست

    پاسخ
  27. Avatar محمودرضا گفت:
    28 آذر 1395 در 8:17 ق.ظ

    کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
    در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
    چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان
    همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
    روی تو مگر آینه لطف الهیست
    حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست
    نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم
    مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست
    از بهر خدا زلف مپیرای که ما را
    شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست
    بازآی که بی روی تو ای شمع دل افروز
    در بزم حریفان اثر نور و صفا نیست
    تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
    جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست
    دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر
    گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
    گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت
    در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست
    عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت
    با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست
    در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
    جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست
    ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ
    فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست

    پاسخ
  28. Avatar saeid گفت:
    28 آذر 1395 در 8:12 ق.ظ

    ای خرم از فروغ رخت،لاله زار عمر بازآ،که ریخت بی گل رویت،بهار عمر
    از دیده گر سرشک چو باران چکد،رواست کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
    ای یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است دریاب کار ما،که نه پیداست کار عمر
    تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد؟ هشیارگرد،هان!که گذشت اختیارعمر
    دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد بی چاره دل،که هیچ ندید از گذار عمر
    در هر طرف ز خیل حوادث،کمین گهی ست زان رو،عنان گسسته دواند سوار عمر
    بی عمر زنده ام و این بس عجب مدار روز فراق را که نهد در شمار عمر؟
    حافظ!سخن بگوی که بر صفحه جهان این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

    پیشاپیش شب یلدا بر همه مبارک و آرزوی شادکامی و دورهم بودن رو برای همه آرزو مندم.:x:x

    پاسخ
  29. Avatar اکبر گفت:
    28 آذر 1395 در 8:09 ق.ظ

    گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

    گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

    گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار

    خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

    خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

    گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

    ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

    خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

    می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت

    همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

    بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت

    گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

    گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو

    در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

    گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

    دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

    پاسخ
  30. Avatar drjackool گفت:
    28 آذر 1395 در 8:06 ق.ظ

    بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
    خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

    آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
    حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

    گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
    عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی

    تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
    مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

    اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
    گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی

    خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
    مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی

    کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
    ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی

    ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
    که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی

    پاسخ
  31. Avatar cozyplace گفت:
    28 آذر 1395 در 8:00 ق.ظ

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

    دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

    دایم گل این بستان شاداب نمی ماند

    دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

    مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

    کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

    ساقی چمن! گل را بی روی تو رنگی نیست

    شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

    ای درد تواَم درمان در بستر ناکامی

    وی یاد تواَم مونس در گوشه تنهایی

    در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

    لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

    زین دایره مینا خونین جگرم می ده

    تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

    حافظ شب هجران شد، بوی خوش وصل آمد

    شادیت مبارک باد، ای عاشق شیدایی

    پاسخ
  32. Avatar davidjonesigi گفت:
    28 آذر 1395 در 7:57 ق.ظ

    خــــرم آن روز کـــــز ایـــن منـــزل ویــــران بـــــروم
    راحت جان طلبـــــم و از پــــی جـــانان بــــروم
    گـــر چــه دانم کــه بــه جایی نبـرد راه غریب
    مـن به بوی ســـر آن زلف پریشان بـــروم
    دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت
    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
    چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت
    بـــه هـــــواداری آن سرو خرامان بـــروم
    در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت
    بـا دل زخـــم کـــش و دیـــده گــــریان بــروم
    نـــذر کـــردم گــــر از این غـــم به درآیــم روزی
    تا در میکـــده شـــادان و غــــزل خــــوان بـــــروم.

    پاسخ
  33. Avatar آرمان گفت:
    28 آذر 1395 در 7:51 ق.ظ

    شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی مارا
    یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
    شهره ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه
    شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
    رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
    تا به خاک در آصف نرسد فریادم
    حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
    من از آن روز که در بند توام آزادم

    پاسخ
  34. Avatar bravo گفت:
    28 آذر 1395 در 7:51 ق.ظ

    دوش دیــــدم کــــه مـلایـــک در میـخــــانـــه زدنــد
    گـــــل آدم بســــرشتنـــد و بــه پیمـــانــه زدنـــد
    ســاکنـــان حـــــرم ستـــر و عفـــاف ملکـــوت
    بــا مـــن راه نشیـــن بــاده مـستانــه زدنــد
    آسمــــان بـار امـــانت نتـوانســت کــشید
    قــرعــــه کـــار به نام مـــن دیوانــه زدنــد
    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
    چون نــدیدند حقیقت ره افسانه زدنــد
    شکـــر ایزد کــه میان من و او صلح افتاد
    صـــوفیان رقص کـــنان ساغر شکرانه زدند
    آتش آن نیسـت کــه از شعله او خندد شمع
    آتش آن است کـــــه در خــــرمن پـــــروانه زدند
    کـــــس چـــو حــافظ نگشــاد از رخ اندیشه نقاب
    تـا ســــر زلـــف سخـــن را بــــه قلـــم شـــانه زدند.

    پاسخ
  35. Avatar delta 4 گفت:
    28 آذر 1395 در 7:49 ق.ظ

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
    سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست…
    در انـــدرون مــــن خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت
    کــــه مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست

    پاسخ
  36. Avatar CRYSIS 4 گفت:
    28 آذر 1395 در 7:46 ق.ظ

    ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
    منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
    شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
    آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
    هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
    در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
    آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
    نکــــته‌ها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
    هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
    مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــی‌کـــار کـــجاست.

    پاسخ
  37. Avatar Ham3d گفت:
    28 آذر 1395 در 7:40 ق.ظ

    خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

    به قصد جان من زار ناتوان انداخت

    نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود

    زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

    به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد

    فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

    شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن

    که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

    به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم

    چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت

    بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد

    صبا حکایت زلف تو در میان انداخت

    ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم

    سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

    من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش

    هوای مغبچگانم در این و آن انداخت

    کنون به آب می لعل خرقه می‌شویم

    نصیبه ازل از خود نمی‌توان انداخت

    مگر گشایش حافظ در این خرابی بود

    که بخشش ازلش در می مغان انداخت

    جهان به کام من اکنون شود که دور زمان

    مرا به بندگی خواجه جهان انداخت

    پاسخ
  38. Avatar Roger گفت:
    28 آذر 1395 در 7:40 ق.ظ

    خــــرم آن روز کـــــز ایـــن منـــزل ویــــران بـــــروم
    راحت جان طلبـــــم و از پــــی جـــانان بــــروم
    گـــر چــه دانم کــه بــه جایی نبـرد راه غریب
    مـن به بوی ســـر آن زلف پریشان بـــروم
    دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت
    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
    چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت
    بـــه هـــــواداری آن سرو خرامان بـــروم
    در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت
    بـا دل زخـــم کـــش و دیـــده گــــریان بــروم
    نـــذر کـــردم گــــر از این غـــم به درآیــم روزی
    تا در میکـــده شـــادان و غــــزل خــــوان بـــــروم.
    به امید برنده شدن.

    پاسخ
  39. Avatar Split Second گفت:
    28 آذر 1395 در 7:37 ق.ظ

    صلاح کار کجا و من خراب کجا
    ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
    دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
    کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
    چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
    سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا.

    پاسخ
  40. Avatar Hysteric Angel گفت:
    28 آذر 1395 در 7:33 ق.ظ

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
    سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست…
    در انـــدرون مــــن خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت
    کــــه مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست.

    پاسخ
  41. Avatar rohit گفت:
    28 آذر 1395 در 7:28 ق.ظ

    نظر اول
    به می عمارت دل کن که این جهان خراب
    بر آن سرشت که از خاک ما بسازد خشت

    وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
    چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت

    مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
    که؟ آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت ؟!

    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

    من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

    همه کس طالب یارند چه هشیار چه مست
    همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

    ناامیدم مکن از سابقه ی لطف ازل
    تو پس پرده چه دانی که ، که خوب است و که زشت ؟!

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

    گل بخندید که از راست نرجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت !

    از پای فتادیم چو آمد غم هجران
    در درد بماندیم چو از دست دوا رفت

    دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
    عمری است که عمرم همه در کار دعا رفت

    احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست
    در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت ؟!

    عشق بازی را تحمل باید ای دل پای دار
    گر ملالی بود ، بود و گر خطایی رفت ، رفت

    مزن ز چون و چرا دم که بنده ی مقبل
    قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

    یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
    باز آید و برهاندم از بند ملامت

    امروز که در دست توأم مرحمتی کن
    فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت ؟

    پاسخ
  42. Avatar pc hardware گفت:
    28 آذر 1395 در 7:27 ق.ظ

    اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

    بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
    کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلّا را

    فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

    ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی ست
    به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

    من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
    که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

    بدم گفتیّ و خرسندم، عفاک الله نکو گفتی
    جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

    نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
    جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

    حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
    که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

    غزل گفتیّ و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
    که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریّا را

    خواجه حافظ شیرازی

    پاسخ
  43. Avatar pc hardware گفت:
    28 آذر 1395 در 7:26 ق.ظ

    اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

    بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
    کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلّا را

    فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

    ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی ست
    به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

    من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
    که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

    بدم گفتیّ و خرسندم، عفاک الله نکو گفتی
    جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

    نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
    جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

    حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
    که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

    غزل گفتیّ و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
    که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریّا را

    خواجه حافظ شیرازی

    پاسخ
  44. Avatar farixsd گفت:
    28 آذر 1395 در 7:26 ق.ظ

    نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
    هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
    ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
    که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
    نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی
    که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
    معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم
    که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر
    بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
    اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
    چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
    گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
    چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک
    که نقش خال نگارم نمی‌رود ز ضمیر
    بیار ساغر در خوشاب ای ساقی
    حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر
    به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
    ولی کرشمه ساقی نمی‌کند تقصیر
    می دوساله و محبوب چارده ساله
    همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
    دل رمیده ما را که پیش می‌گیرد
    خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر
    حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ
    که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر

    پاسخ
  45. Avatar farixsd گفت:
    28 آذر 1395 در 7:26 ق.ظ

    نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
    هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
    ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
    که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
    نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی
    که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
    معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم
    که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر
    بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
    اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
    چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
    گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
    چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک
    که نقش خال نگارم نمی‌رود ز ضمیر
    بیار ساغر در خوشاب ای ساقی
    حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر
    به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
    ولی کرشمه ساقی نمی‌کند تقصیر
    می دوساله و محبوب چارده ساله
    همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
    دل رمیده ما را که پیش می‌گیرد
    خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر
    حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ
    که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر

    پاسخ
  46. Avatar Mohsen گفت:
    28 آذر 1395 در 7:05 ق.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید
    دست به کاری زنم که غصه سر آید
    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
    دیو چو بیرون رود فرشته درآید
    صحبت حکام ظلمت شب یلداست
    نور ز خورشید جوی بو که برآید
    بر در ارباب بی‌مروت دنیا
    چند نشینی که خواجه کی به درآید
    ترک گدایی مکن که گنج بیابی
    از نظر ره روی که در گذر آید
    صالح و طالح متاع خویش نمودند
    تا که قبول افتد و که در نظر آید
    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  47. Avatar humanaga گفت:
    28 آذر 1395 در 7:04 ق.ظ

    رواق منظر چشم من آشیانه توست
    کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
    به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
    لطیفه​های عجب زیر دام و دانه توست
    دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
    که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
    علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
    که این مفرح یاقوت در خزانه توست
    به تن مقصرم از دولت ملازمتت
    ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
    من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
    در خزانه به مهر تو و نشانه توست
    تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
    که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
    چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز
    از این حیل که در انبانه بهانه توست
    سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
    که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

    پاسخ
  48. Avatar hossein گفت:
    28 آذر 1395 در 7:03 ق.ظ

    عیب رندان مکن‌ای زاهد پاکیزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
    من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
    هر کسی‌ آن دروَد عاقبت کار که کشت

    پاسخ
  49. Avatar ●• Mo3tafa •● گفت:
    28 آذر 1395 در 6:42 ق.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست

    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا

    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی

    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند

    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    پاسخ
  50. Avatar داوود گفت:
    28 آذر 1395 در 6:34 ق.ظ

    بر سر آنم که گر ز دست برآید
    دست به کاری زنم که غصه سر آید
    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
    دیو چو بیرون رود فرشته درآید
    صحبت حکام ظلمت شب یلداست
    نور ز خورشید جوی بو که برآید
    بر در ارباب بی‌مروت دنیا
    چند نشینی که خواجه کی به درآید
    ترک گدایی مکن که گنج بیابی
    از نظر ره روی که در گذر آید
    صالح و طالح متاع خویش نمودند
    تا که قبول افتد و که در نظر آید
    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید:smiley6

    پاسخ
دیدگاه‌های تازه‌تر »

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در صورتی که نظر شما حاوی ناسزا، عبارات توهین‌آمیز و تهدید بوده و در تضاد با قوانین فعلی کشور باشد از انتشار آن بدون حذف موارد ذکر شده، معذوریم.
شکلک‌ها (اموجی‌ها) را می‌توانید با کیبرد گوشی یا کیبرد مجازی ویندوز قرار دهید.
تصاویر نویسندگان دیدگاه از Gravatar گرفته می‌شود.

پربحث‌ترین‌ها

  • 11

    فیلترشدن نماوا و سریال سووشون توسط ساترا کاملاً قانونی بود

  • بیانیه اسنپ درباره قتل «حسین‌نژاد» 4

    بیانیه اسنپ: سفر منجر به قتل الهه حسین‌ نژاد، خارج از سرویس اسنپ بوده است

  • بررسی کیس آراد گرین 3

    بررسی کیس آراد گرین – گیمینگ خوش قیمت و خوش ساخت (+ جایزه)

  • 3

    کارت گرافیک‌های RX 9060 XT فهرست شدند: قیمت پایه مدل 16 گیگابایتی 369 دلار است

آخرین بررسی‌ها

8.5

بررسی کیس آراد گرین - گیمینگ خوش قیمت و خوش ساخت (+ جایزه)

9.2

بررسی مادربرد گیگابایت Z890 AI TOP

9.3

بررسی کارت گرافیک گیگابایت RTX 5080 16GB GAMING OC

8.7

بررسی واترکولر سفید XPG LEVANTE X 240

8.9

بررسی پاور گرین GREEN 1000W GXD GOLD

آخرین مطالب دینو

نشستن ممکن است باعث کوچک‌شدن مغز شود

نشستن ممکن است روشی راحت و ساده برای گذراندن…

  • بهترین زمان برای دوش گرفتن: صبح یا شب؟

  • چرا موی انسان‌ به اندازه سایر پستانداران نیست؟

  • ارتباط نگران‌کننده بین روغن‌ های پخت‌وپز و سرطان

  • در خانه کفش نپوشید؛ عادتی کوچک با فواید بزرگ برای سلامت

  • مطلب بعدی جریمه 500000 یورویی فیسبوک به ازای انتشار هر خبر نادرست
  • مطلب قبلی سوپر ماریو رکوردهای پوکمون را شکست
  • آخرین مطالب
  • محبوب‌ترین مطالب
  • کارت گرافیک AMD RX 9060 XT در صدر جدول کلاک گرافیکی قرار گرفت

  • ترامپ هیچ تمایلی به ترمیم رابطه اش با ماسک ندارد

  • گیگابایت کامپیوتر گیمینگ AI TOP 500 TRX50 را عرضه کرد

    گیگابایت کامپیوتر گیمینگ AI TOP 500 TRX50 را عرضه کرد

  • بررسی کیس آراد گرین

    بررسی کیس آراد گرین – گیمینگ خوش قیمت و خوش ساخت (+ جایزه)

  • آموزش دانلود و اجرای مدل هوش مصنوعی دلخواه بصورت محلی و آفلاین در کامپیوتر

    آموزش دانلود و اجرای مدل هوش مصنوعی دلخواه بصورت محلی و آفلاین در کامپیوتر

  • 11

    فیلترشدن نماوا و سریال سووشون توسط ساترا کاملاً قانونی بود

  • بیانیه اسنپ درباره قتل «حسین‌نژاد» 4

    بیانیه اسنپ: سفر منجر به قتل الهه حسین‌ نژاد، خارج از سرویس اسنپ بوده است

  • بررسی کیس آراد گرین 3

    بررسی کیس آراد گرین – گیمینگ خوش قیمت و خوش ساخت (+ جایزه)

  • 3

    کارت گرافیک‌های RX 9060 XT فهرست شدند: قیمت پایه مدل 16 گیگابایتی 369 دلار است

  • 2

    سری RX 9070 شرکت AMD هنوز در نظرسنجی سخت‌افزار استیم جایی ندارد

آخرین دیدگاه‌ها

  • Avatar
    Aladar2024 گفته است:
    بنظرم واسه بستن یک سیستم پایین رده و معمولی که عالیه.
  • Avatar
    مجید افروشه گفته است:
    باسلام خدمت دوستداران سخت افزار دلایل انتخاب این کیس : قیمت...
  • Avatar
    Mostafa98 گفته است:
    با پنل شیشه ای قیمتش خوبه.
  • Avatar
    مهران گفته است:
    تورو خدا این افغانیای ... رو که حتی بازی رو حرام...
  • Avatar
    Tohid گفته است:
    همون کاری که پلاک 22 در اردبیل میکنه. و بقیه پلاک...
  • Avatar
    Tohid گفته است:
    متاسفانه در ایران مرد ها به خاطر قوانین مردسالارانه خیلی خوش...
  • Avatar
    سعید گفته است:
    پلاک 91 در اسلامشهر تهران چی کار میکرده؟ خوب جلوی همینو...
  • Avatar
    محمد صالح گفته است:
    سلام چون با اندروید10 سازگاری ندارند رباط نمی تواند بازی رو...
  • Avatar
    شاهین گفته است:
    اقا برای کیس هایی که مانیتور دارن این 4 پین LED...
  • Avatar
    حسن گفته است:
    گویا موجودی بازار ش هم خوبه نسخه ۸ گیگ 9060xt هم...
راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404) 7,756
راهنمای خرید و مشاوره سیستم پیشنهادی هایلایت
راهنمای خرید و مشاوره سیستم کامپیوتر با بودجه های مختلف (خرداد 1404)
5 خرداد 1404
راهنمای خرید تبلت 7
تبلت راهنمای خرید و مشاوره هایلایت
راهنمای خرید تبلت بر اساس بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
31 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید ساعت هوشمند 4
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید ساعت هوشمند و مچ بند با بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
30 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید پاور بانک با بودجه‌های مختلف 1
راهنمای خرید و مشاوره هایلایت
راهنمای خرید پاور بانک با بودجه‌های مختلف (بهار 1404)
28 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید ماوس و کیبورد 2
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید موس و کیبورد با بودجه‌های مختلف (اردیبهشت 1404)
27 اردیبهشت 1404
راهنمای خرید لپ تاپ گیمینگ 469
راهنمای خرید و مشاوره
راهنمای خرید لپ تاپ گیمینگ با بودجه های مختلف (اردیبهشت 1404)
23 اردیبهشت 1404
  • سخت‌افزارمگ
  • درباره ما
  • تبلیغات
  • استخدام
سخت‌افزارمگ

© 2025 Sakhtafzarmag.Com. All Rights Reserved.

صفحه نخست » ویژه » مسابقات » در مسابقه ویژه شب یلدا در سخت افزار شرکت کنید و برنده گوشی X Cam ال جی شوید!

ورود

عضویت

رمزتان را گم کرده‌اید؟

عضویت | رمزتان را گم کرده‌اید؟
| بازگشت به ورود