علاقمندان بازی های کامپیوتری به طور حتم با نام ” شینجی میکامی ” بازی ساز نام آشنای ژاپنی و خالق مجموعه بازی های Resident Evil به خوبی آشنا هستند . طی سال های گذشته هنگامی که خبر رسید او و دیگر بازی ساز صاحب سبک ژاپنی یعنی گویچی سودا ( ملقب به Suda 51 ) که بیشتر به علت نوع خاص بازی هایش و همچنین شخصیت منحصر به فرد خود در میان گیمر ها شناخته می شود و همچنین آهنگ ساز مطرح دنیای بازی های کامپیوتری یعنی ” آکیرا یامائوکا ” ( خالق موسیقی مجموعه بازی های سایلنت هیل ) در کنار هم گرد آمده اند تا بر روی ساخت بازی جدیدی به نام Shadow of The Damned یا سایه ی نفرین شدگان کار کنند، تمامی علاقمندان این سه تن و همچنین بخش قریب به اتفاق ناظران، منتظر تولد شاهکار دیگری در دنیای بازی های کامپیوتری بودند . بر اساس همین انتظار و اشتیاق بالا، این بازی یعنی سایه ی نفرین شدگان چندی بعد به بازار بازی های کامپیوتری عرضه شد؛ اما بنا به دلایلی (که به اتفاق یکدیگر مرورشان خواهیم کرد) نتوانست عنوان یک شاهکار را نصیب خود نماید .
البته سایه ی نفرین شدگان بازی خوبی است اما در ساختار خود از نقاط ضعف مفرطی رنج می برد که اکثرشان می توانستند وجود نداشته باشند . داستان بازی از جایی آغاز می شود که پائولا (زن مرموز حاضر در داستان این اثر) خود را در اتاق خوابش به دار می آویزد و بلافاصله پس از این اتفاق، سر و کله ی فلمینگ ارباب دنیای اهریمن های پلید پیدا شده و او را به سرزمین تاریک و زیر زمینی خود می برد . او همچنین به گارسیا که به نوعی نامزد پائولا محسوب می شود گوشزد می کند که اگر واقعاً به او علاقمند است باید برای بازپس گیری اش به دنیای اهریمنان وارد شده و با نوچه های فلمینگ دست و پنجه نرم کند . گارسیا این عاشق سینه چاک اما کم حرف و کابوی مسلک ( که شغل شریفش شکار اهریمنان است! ) هم این پیشنهاد را می پذیرد و با عبور از دروازه ای که به دروازه ی جهنم شباهت دارد، وارد سرزمین فلمینگ می شود. در ادامه بازیباز کنترل شخصیت گارسیا را بدست گرفته و وارد سرزمین اهریمن های شرور می شود . ضمن این که در این سفر گارسیا تنها نیست و شخصیتی به نام جانسون که یک شبح سرگردان بذله گو و پرحرف است نیز گارسیا را همراهی می کند . در واقع جانسون یک جمجمه ی معلق در هواست که شعله های آتش او را احاطه کرده اند و علاوه بر رنگ و لعاب دادن به بافت داستانی بازی، در گیم پلی نیز نقشی اساسی ایفا می کند . او قابلیت تبدیل شدن به اسلحه و همچنین مشعلی در دستان گارسیا را دارد و این دو مورد بخش مهمی از ساختار گیم پلی سایه ی نفرین شدگان را تشکیل می دهد . در این میان به صراحت می توان ادعا کرد که داستان بازی سایه ی نفرین شدگان، داستانی بکر و تازه محسوب نمی شود و حتی تا حدودی کلیشه ای و تکراری است . قبل از این در دنیای بازی های کامپیوتری عناوین مختلفی نظیر Devil May Cry و بازی بایونتا و همچنین در دنیای سینما و سریال های تلویزیونی نیز آثاری همچون کنستانتین ٬ مجموعه ی بافی : قاتل خون آشام ها و همچنین مجموعه ی ماوراالطبیعه (Supernatural) از داستان و تم کلی مشابهی درساختار خود استفاده کرده اند و حتی از دید نگارنده، در داستان پردازی و پرداخت زیر و بم داستانی بسیار موفق تر از سایه ی نفرین شدگان عمل کرده اند . البته ناگفته نماند که داستان سایه ی نفرین شدگان در نقطه ی پایانی خود حاوی یک غافلگیری بسیار جالب نیز هست که می تواند رنگ و جلای متفاوت تری به تم روایی کم رمق این اثر ببخشد اما در کل آن گونه ای که باید نمی تواند از بار کلیشه ای داستان بکاهد ( شخصاً پیش از رسیدن به اواخر بازی این غافلگیری را حدس زده بودم و بنابراین اتفاقات رخ داده در پایان بازی برای نگارنده چندان هم غیر منتظره نبود ) .
شخصیت اصلی بازی یعنی گارسیا هاتسپور شخصیتی است خونسرد، جدی و کابوی مسلک که خیلی کم حرف می زند اما حرف های جالبی برای گفتن دارد. او در طول بازی مدام کلمه ی magnífico (کلمه ای اسپانیولی به معنی عالی) را با لحن خاص و جالبی در خلال صحبت هایش تکرار می کند. کلمه ای که مدت یک ماه به تکیه کلام اصلی نگارنده ی این سطور تبدیل شده بود! آن جمجمه ی آتشین هم جانسون است. شخصیتی که متلک های آب دار و مضحکش یکی از نکات قوت این بازی محسوب می شود.
اما مسلماً آن موئلفه ای که بازیباز را به ادامه دادن این بازی و پرهیز از رها سازی آن در میانه های این اثر ترغیب می کند بیشتر گیم پلی آن است تا داستان . می توان گفت که سازندگان بازی ( سودا و میکامی ) در زمینه ی طراحی مراحل این اثر بسیار موفق عمل کرده اند و با به کارگیری ترفند های مختلف، مانع از تکراری شدن روند کلی آن شده اند . اما به طور حتم این موفقیت شامل طراحی دوربین و نحوه ی کنترل شخصیت اصلی بازی نمی شود و در این دو زمینه ضعف های بسیاری را می توان در طول مراحل بازی سایه ی نفرین شدگان به چشم دید .
در این همکاری سه نفره طراحی گیم پلی به عهده ی میکامی بود و سودا 51 نیز کار طراحی شخصیت های عجیب و غریب و دیوانه ی این اثر را بر عهده داشت. یاموئوکا ها که به حق با خلق ترک های ماندگار خود، در این اثر خوش درخشید. در واقع اوج هنر یامائوکا در زمینه ی موسیقی را می توان در انتهای این اثر و موزیک قبل از تیتراژ و همچنین تیتراژ نهایی به نظاره نشست
دوربین و نحوه ی کنترل بازی دقیقاً چیزی مشابه با بازی Resident Evil4 و به همان اندازه خشک و غیر قابل انعطاف است . این کنترل بد هنگام مبارزه با باس های موجود در مراحل مختلف به اوج خود می رسد و این باس فایت های نسبتاً متفاوت را به عملی اعصاب خردکن و شکنجه آور تبدیل می کند . البته باس فایت های موجود در سایه ی نفرین شدگان، بسیار خوب و چالش برانگیز به نظر می رسند اما به هیچ وجه مناسب با کنترل بد قلق شخصیت اصلی بازی و همچنین نحوه ی هدف گیری کند و خشک او نبوده و بیش از هر چیز موجبات عذاب بازیباز را فراهم می آورند .
باس فایت های بازی در نوع خود جالب و گاه مضحک بودند
از لحاظ گرافیک فنی می توان سایه ی نفرین شدگان را جزو بازی های نسبتاً ضعیف این نسل به حساب آورد . بافت ها بسیار بی کیفیت هستند و رنگ بندی ها و نحوه ی بازی با آن ها در طراحی محیط و شخصیت ها نیز چندان چنگی به دل نمی زنند . در این میان تخریب پذیری اشیای موجود در محیط نیز چیزی در حد صفر بوده و همچنین بازیباز هیچ گونه تعاملی با آبجکت های محیطی پیرامون خود ندارد . ( در نسل هفتم از بازی های کامپیوتری دیگر انتظار خرد شدن شیشه ی یک پنجره در اثر شلیک گلوله نباید چندان انتظار بی جایی به نظر بیاید ) برخی افکت های موجود در بازی ( از جمله افکت خونریزی دشمنان بر اثر اصابت گلوله ) هم بسیار تاریخ مصرف گذشته به نظر می رسند و جلوه ی چندانی ندارند . انیمیشن های شخصیت ها (چه اصلی و چه فرعی) هم در پاره ای اوقات یاد بازی های نسل قبل را در اذهان تداعی می کنند و چندان با کیفیت بنظر نمی رسند. از جمله ی مهم ترین آن ها می توان به انیمیشن های مربوط به دویدن گارسیا و همچنین جهیدن او از روی موانع محیطی اشاره کرد که در پاره ای اوقات حتی گاه مضحک به نظر می رسند . اما برخلاف بخش فنی بازی، از لحاظ گرافیک هنری می توان شمه هایی از خلاقیت را به نظاره نشست و سازندگان این اثر در این بخش بسیار خوب عمل کرده اند. در این میان حتی گرافیک هنری بازی در بسیاری موارد ضعف های فنی گرافیکی را نیز تحت الشعاع قرار داده و طراحی هنری محیط ها، شخصیت ها و همچنین دنیای زیرزمینی این اثر، در نوع خود بسیار دیدنی و جال توجه به نظر می رسد .
یکی از نکات به یاد ماندی سایه ی نفرین شدگان، ساکت کردن این نوزادان زشت و گریان بود!
در کنار بخش های هنری، یکی از دیگر نکات درخشان این بازی بی شک صداگذاری و موسیقی آن است . طراحان بخش صدا در زمینه ی صداگذاری صداپیشگان بسیار عالی عمل کرده اند و بخصوص صداپیشگان دو شخصیت گارسیا و جانسون در این زمینه سنگ تمام گذاشته اند . در زمینه ی موزیک متن نیز آکیرا یامائوکا بخوبی توانسته از اعتبار خود دفاع کند و تمامی تم های موسیقایی بازی از موسیقی صفحه ی بارگذاری ( Loading ) این اثر گرفته تا موسیقی انتهایی و همچنین صحنه های آرام و پرهیجان درون بازی همگی بسیار عالی و تاثیرگذار هستند .
غول هایی که سایه ی نفرین شدگان را آفریدند (نشسته از راست به چپ): شینجی میکامی ، گویچی سودا ، آکیرا یامائوکا و ماسیمو گوآرینی (همراه همیشگی سودا که بعد ها از او جدا شد)
در ابتدای متن اشاره شد که جانسون به عنوان یک یار همراه، قابلیت تبدیل شدن به سلاح و مشعل را نیز دارا است . در این میان برخی دشمنان حاضر در این اثر به گونه ای طراحی شده اند که در ابتدا باید با مشعل آنان را ضربه پذیر کرد و سپس با اسلحه کارشان را ساخت . جانسون قابلیت تبدیل به سه سلاح ( کلت ٬ مسلسل و شات گان ) را دارد که در طی مراحل بازی با جمع آوری الماس های قرمز و آبی می توان هر کدام از این اسلحه ها را ارتقا داد و کارایی شان را قوی تر کرد . با کشته شدن هر دشمن نیز تعدادی الماس سفید برجای می ماند که در واقع حکم پول را در بازی دارند و به وسیله ی آن ها و با رساندنشان به حد نصاب معین، می توان معجون های احیای سلامتی را خریداری کرد . در واقع سیستم احیای سلامتی در این بازی از نوع کلاسیک بوده و سایه ی نفرین شدگان در زمره ی بازی هایی قرار می گیرد که از آفت سیستم احیای خودکار سلامتی که در بازیهای نسل هفتم رایج شده بود دور مانده است . در پایان این متن باید به حس طنز جالبی که در جای جای این اثر وجود دارد نیز اشاره کنیم . از دیالوگ های هجوآلود رد و بدل شده مابین جانسون و گارسیا گرفته تا نوشته ای در پایان تیتراژ اختتامیه ی این اثر که یادآور می شود در طول مراحل ساخت این بازی هیچ اهریمنی آسیب ندیده است ! ( یک شوخی ظریف با برخی فیلم های سینمایی که در سکانس های خود از حضور حیوانات زنده بهره می برند و در تیتراژ پایانی خود به مخاطب یادآوری می کنند که در این فیلم به هیچ حیوانی آسیبی نرسیده است ) سخن آخر این که اگر بر روی داستان ٬ گرافیک فنی ٬ نحوه ی کنترل شخصیت اصلی و همچنین نحوه ی طراحی دوربین بازی کار بیشتری صورت می گرفت، سایه ی نفرین شدگان می توانست به یک شاهکار در نسل هفتم از بازی های کامپیوتری تبدیل شود. امری که متاسفانه تحقق یافتن آن میسر نشد؛ اما با توجه به پایان خاص این اثر و احتمال ساخته شدن نسخه ی دوم آن از سوی سازندگان ( که شخصاً احتمال وقوع آن را بسیار کم و چیزی نزدیک به صفر می دانم! ) همچنان می توان به آن امیدوار بود .
این چه بازی مزخرفیه ؟
تو گوگل تصاویر گیم پلیش رو سرچ کردم حالم بهم خورد نمره ی من 2 از 10
باور میکنین یا نه تو خونه ما دکشنری کتابی اصلا موجود نیست این دکشنری هم تو کامپیوتر نصبه و دانشجویی هست یعنی همه لغات رو نداره واسه همین حتی شک داشتم چیزی که میگم درست باشه.
این واژه بر اساس داستان بازی و سرگذشت پائولا انتخاب شده. دیگه دیشکنری داشتن که پز دادن نداره. تو خونه ی هر کسی یه دونه پیدا میشه.
لغت damned به معنای دوزخی است و نه نفرین شدگان.لا اقل فرهنگ لغتی که من دارم اینو میگه.