در هر صنعت یا دنیای ویژه ای که هر روز پا نهادن تولیدات خلاقانه ی بیشماری به عرصه ی هستی در آن را شاهد هستیم، همواره کسانی حضور دارند که نامشان پیش و بالا تر از دیگران به میان می آید. دلیل این امر هم تاثیر ویژه ای است که همواره این افراد در صنعت یا دنیایی که در آن مشغول به کار بوده اند گذاشته اند و میراث به جا مانده از آن ها همیشه به قدری با ارزش و تاثیر گذار جلوه کرده است که هیچ گاه فراموش شدنی نخواهد بود. در واقع آن ها کسانی هستند که فعالیت ها و تولیداتشان همواره سر منشاء تولیدات مشابه بعدی بوده است و میراثی که از خود به جا نهاده اند منبعی جاودانه خواهد بود برای الهام گرفتن کسانی که پس از آن ها قصد دارند دست به انجام فعالیت های مشابهی بزنند. در دنیای بازی های کامپیوتری نام های فراوانی وجود دارد که بی شک هر کدامشان یادآور خاطره یا نکته ای دوست داشتنی برای علاقمندان بازی های کامپیوتری به شمار می رود. اما مسلماً در میان این نام ها تعدادی از آن ها درخشان تر از دیگران جلوه می کنند. در این مطلب قصد داریم نگاهی به ده نام درخشان حاضر در تاریخ بازی های کامپیوتری بیاندازیم که توانستند میراث مهمی از خود به جای بگذارند و هر کدام از آن ها موفق شدند به نوعی در این صنعت مهم و پر مخاطب، تاثیر گذار باشند. لازم به ذکر است که لیست پیش رو، به شکل اختصاصی توسط نگارنده ی این سطور تنظیم شده است و هیچ کدام از موارد موجود در این لیست بازتاب دهنده ی نظر یا اعتقاد هیچ منبع دیگری نیستند. ضمن این که در جریان تهیه ی این لیست، تلاش عمده بر این بوده تا بیشتر به آن دسته از فعالان دنیای بازی های کامپیوتری توجه شود که تنها بر روی امر بازی سازی متمرکز بوده اند. بنا بر این با وجود شایستگی فراوان نام هایی نظیر Ralph Baer (پدر بزرگ صنعت گیم و خالق نخستین کنسول های بازی حاضر در دنیای بازی های کامپیوتری) یا Gunpei Yokoi (خالق و طراح یکی از بهترین و دوست داشتنی ترین کنسول های دستی تاریخ یعنی Game Boy) برای قرار گرفتن در رتبه هایی بالایی این لیست، از آن ها عبور کردیم و تنها به کسانی امکان قرار گرفتن در رتبه های ده گانه ی لیست بهترین های تاریخ را دادیم که عمده فعالیت هایشان به کارگردانی، طراحی و خلق بازی های کامپیوتری مختلف اختصاص داشته است و چندان با طراحی سخت افزار های مربوط به بازی های کامپیوتری میانه ای نداشته اند. علاوه بر آن افرادی نظیر ساتورو ایواتای فقید و راب پاردو که بیش از هر چیز به دلیل فعالیت های مدیریتی خود شناخته می شوند نیز از این لیست کنار گذاشته شدند. پس بیش از این شما را منتظر نمی گذاریم و یک راست به سراغ رتبه های ده گانه ی این لیست می رویم. این شما و این هم ده بازی ساز برتر تاریخ صنعت گیم به انتخاب ما.
10 – دیوید کیج (David Cage)
این روز ها انتشار بازی های ماجرایی که ساختاری سینمایی دارند و تنها مبتنی بر فرآیند دکمه زنی هستند و در کل بیش از شباهت داشتن به بازی های کامپیوتری، فیلم های سینمایی تعاملی را تداعی می کنند، به شکل اپیزودیک و در سبک و سیاق سریالی، رونق فراوانی در دنیای بازی های کامپیوتری یافته است. این امر در ابتدا توسط شرکت Telltale و در قالب بازی The Walking Dead بود که باب شد و پس از آن مورد تقلید بسیاری از شرکت ها و استودیو های بازی سازی دیگر نیز قرار گرفت. اما اعضای Telltale را نمی توان مبتکر اصلی این گونه از بازی ها و سبک و سیاق خاص گیم پلی حاضر در آن ها به شمار آورد و در واقع می توان گفت که بازی سازان شرکت Telltale این سبک سینمایی را از آثار شاخص دیوید کیج الهام گرفته اند. دیوید کیج در آغاز راه خود با تشکیل استودیو Quantic Dreams قصد حمایت از کنسول Dreamcast سگا را داشت اما پس از شکست همه جانبه ی این کنسول، به شرکت سونی متمایل شد و از همین رو آثار او در نسل هفتم به شکل انحصاری برای کنسول خانگی سونی منتشر شدند. شاید تثبیت راه کیج را بتوان در بازی فارنهایت (Indigo Prophecy) متجلی دید. اثری که با ساختار داستانی قدرتمند و گیم پلی نوآورانه ی خود توانست بسیار مورد توجه گیمر ها و منتقدان قرار گیرد و آغاز گر سبکی کمتر تجربه شده در دنیای بازی های کامپیوتری باشد. در واقع این بازی توانست ساختار مبتنی بر آزمون و خطای تجربه ی نخست جناب کیج یعنی بازی Omikron: The Nomad Soul را به سمت و سوی جدیدی سوق دهد و با محکم تر کردن چفت و بست روایی و گیم پلی این بازی، سبک منحصر به فرد کیج را به طور رسمی شکل دهد. سبکی که در آثار بعدی این بازی ساز یعنی عناوینی نظیر Heavy Rain و Beyond: Two Souls نیز تکرار شد و خیلی زود به شاخصه ی اصلی ساخته های منحصر به فرد کیج بدل گردید. اگر چه عده ای از منتقدان، بازی های متاثر از این سبک و در کل آثاری که دیوید کیج به آن ها رنگ و جهتی تازه بخشید را جزو بازی های کامپیوتری محسوب نمی کنند (و آن ها را به دنیای سینما حواله می دهند) و بر این اساس مسلماً حضور او در لیست جاودانه های دنیای بازی های کامپیوتری را هم بر نمی تابند؛ اما باید قبول کرد که دیوید کیج با ساخت آثاری نظیر فارنهایت و Heavy Rain توانست تاثیر بسزایی در دنیای بازی های کامپیوتری بگذارد و سبکی که پیش از او نیز کم و بیش در دنیای بازی های کامپیوتری یافت می شد را به شکل سازمان یافته تر و در قالب آثار محکم تری (لا اقل در بخش داستانی) به مخاطبان خود عرضه کند. پس چه از او و آثار ساخته شده به دست او خوشمان بیاید و چه بازی های ساخته شده به دست کیج را نپسندیم و آن ها را بنا بر تعاریف کلاسیک موجود در دنیای گیم جزو بازی های کامپیوتری محسوب نکنیم، باید بپذیریم که این بازی ساز صاحب سبک فرانسوی، تاثیر خاص خود را در دنیای بازی های کامپیوتری گذاشته است و از همین رو می توان گفت که لیاقت حضور در جایگاه دهم این لیست را دارد.
9 – جان کارمک (John Carmack)
در دوران شکوه کنسول های 8 و 16 بیتی و در زمان یکه تازی بازی های دو بعدی سبک پلتفرمر، شاید کمتر کسی فکرش را می کرد که با انتقال یافتن دنیای بازی های کامپیوتری به بعد سوم، این سبک محبوب و پر مخاطب (پلتفرمر) اندک اندک به حاشیه رانده شود و در عوض، عناوین شوتر اول شخص به تدریج جای خود را در دل هواداران بازی های کامپیوتری باز کنند. اما این امر به تدریج اتفاق افتاد و جان کارمک یکی از کسانی بود که توانست نقشی بسیار اساسی و کلیدی در این زمینه ایفا نماید. کارمک در دوران جوانی در شرکت کامپیوتری Softdisk مشغول به کار بود و در آن جا با جان رومرو و آدریان کارمک آشنا شد که البته این دو هیچ نسبت سببی و نسبی با یکدیگر نداشتند. آن ها چندی بعد شرکت id Software را همراه با یکدیگر تاسیس نمودند که پس از آن زمینه ساز انتشار تعدادی از بهترین آثار شوتر اول شخص تاریخ دنیای بازی های کامپیوتری شد و میراث آن کماکان پا برجاست. کارمک در پروسه ی ساخت عناوین تاریخ سازی نظیر Wolfenstein 3D ، Doom ، Quake و همچنین نسخه های بعدی این آثار، در نقشه برنامه نویس اصلی ظاهر شد و پس از آن با کارگردانی اثر شاخصی نظیر Doom 3 سبک شوتر اول شخص را به لحاظ تکنیکی و ساختاری یک گام رو به جلو هدایت کرد. او در این بازی توانست دستاورد های فراوانی را در امر سایه زنی پویا و رندرینگ (از طریق تکنیک های کارآمد اجرایی) به صنعت بازی سازی تقدیم کند که تمامی آن ها بعد ها در بسیاری از آثار شوتر و حتی سایر سبک های موجود در دنیای بازی های کامپیوتری مورد استفاده قرار گرفتند. در واقع کارمک علاوه بر تزریق خلاقیت به آثار جریان ساز سبک شوتر توانست این عناوین را از دیدگاه فنی نیز به میزان قابل توجهی ارتقا دهد و پیشرفت امروز عناوین شوتر اول شخص شاید بدون تصور کارمک و شرکت id Software امکان پذیر نباشد. موتور گرافیکی پر توان و منحصر به فردی که او و همکارانش در این شرکت طراحی کرده بودند (و شکل کامل تر آن بعد ها در قالب موتور id Tech و نسخه های متعدد آن تجلی یافت) در روز های دهه ی 90 میلادی موتور بسیار محبوبی به شمار می رفت و حکم موتور گرافیکی آنریل انجین در زمان حاضر را داشت. به همین دلیل موتور گرافیکی مذکور در آن زمان توسط شرکت های فراوانی برای ساخت بازی های مختلف مورد استفاده قرار می گرفت. آخرین اثری که از کارمک به نظاره نشستیم (البته به غیر از نسخه ی دوباره سازی شده ی بازی Doom 3) بازی Rage بود که اگر چه شاهکاری بی بدیل در سبک شوتر اول شخص محسوب نمی شد اما همچنان اثری سر پا در سبک شوتر اول شخص بود و از لحاظ جنبه های مختلف گیم پلی حرف های فراوانی برای گفتن داشت. در هر حال تمامی فعالیت هایی که جان کارمک طی این سال ها برای تثبیت سبک شوتر اول شخص در دنیای بازی های کامپیوتری انجام داده است ما را مجاب می کند که او را در این جایگاه از لیست بهترین بازی سازان تاریخ بازی های کامپیوتری قرار دهیم.
8 – تیم شیفر (Tim Schafer)
معمولاً بازی های ماجرایی در دنیای بازی های کامپیوتری حکم دروازه بانان یا مدافعان در دنیای فوتبال را دارند. به این معنی که در عین تاثیر گذاری فراوان و قدرت ساختاری غیر قابل انکار، اغلب کسی به آن ها کوچک ترین اهمیتی نمی دهد. تعدادی از آثار این سبک از هر لحاظ جزو بهترین ساخته های تاریخ صنعت گیم محسوب می شوند، اما تمام به به و چه چه ها همواره از آن بازی هایی است که سر و شکلی پر رنگ و لعاب دارند و به قول معروف جزو از ما بهتران محسوب می شوند. بنا بر این هیچ جای تعجبی ندارد که چرا بازی سازان فعال در این سبک که عمری مو های خود را برای ساخت بازی های جذاب ماجرایی سفید کرده اند، معمولاً در لیست های تهیه شده از بهترین بازی سازان تاریخ هیچ جایی نداشته باشند و نام آن ها همواره از قلم بیافتد. اما در لیست پیش رو، ما برای سبک ماجرایی و بازی سازان فعال در این سبک، جای ویژه ای کنار گذاشته ایم و تیم شیفر قرار است به نمایندگی از تمامی آن ها این جایگاه را به اشغال خود در آورد. البته به جای تیم شیفر، اکنون کسانی مثل ران گیلبرت یا داگ تن ناپل و همکارانش نیز می توانستند در این جایگاه حضور داشته باشند، اما آثار نسبتاً نامدار تری که در کارنامه ی شیفر وجود داشت، موجب شد تا این جایگاه را برای او در نظر بگیریم. این بازی ساز خوش قریحه پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه برکلی در رشته ی علوم کامپیوتر، به شرکت لوکاس آرتز پیوست تا در آن جا به ساخت بازی های کامپیوتری مشغول شود. علاقه ی دیرباز شیفر به بحث داستان نویسی موجب شد تا او پس از پیوستن به لوکاس آرتز بیشتر توانمندی های خود را در امر نوشتن داستان بازی های این شرکت به نمایش بگذارد. او کار خود را از تست کردن بازی های لوکاس آرتز شروع کرد و در ادامه به امر برنامه نویسی و طراحی داستان آثار مختلف این شرکت مشغول شد. بی شک شروع درخشش شیفر در بازی راز جزیره ی میمون بود که طی پروسه ی ساخت این اثر به همکاری با طراح اصلی آن یعنی ران گیلبرت پرداخت و در عین همکاری در نوشتن داستان این بازی، وظیفه ی طراحی و برنامه نویسی گیم پلی راز جزیره ی میمون را هم در کنار گیلبرت بر عهده گرفت. او نظیر همین مسئولیت را در بازی شاخص Maniac Mansion: Day of the Tentacle نیز بر عهده داشت و پس از آن در دو اثر ماندگار لوکاس آرتز یعنی Full Throttle و Grim Fandango به عنوان طراح ارشد، نویسنده ی اصلی و مغز متفکر گروه به فعالیت مشغول شد. عاقبت پس از قریب ده سال فعالیت در لوکاس آرتز، شیفر تصمیم به جدایی از این شرکت گرفت و استودیوی اختصاصی خود یعنی Double Fine را تاسیس کرد. شروع کار مستقل شیفر با بازی تحسین شده ی Psychonauts همراه بود که می توان این اثر را یکی از بهترین ساخته های شیفر لقب داد که از دنیای جالب و شخصیت پردازی و داستان منحصر به فردی بهره می برد. شیفر پروژه های اخیر خود را اغلب به مدد ساختار کراود فاندینگ به پیش برده و همچنان به ساخت بازی های ماجرایی خوش ساخت و منحصر به فرد مشغول است. داستان قدرتمند و جذاب، شخصیت های عجیب اما محکم و رگه های آشکار از طنزی هوشمندانه و زیر پوستی، از جمله ویژگی های شاخص آثار ساخته شده به دست این کارگردان با استعداد و خلاق هستند که در تمامی بازی های او به اشکال مختلفی وجود دارند. بی شک تیم شیفر یکی از با هوش ترین و خلاق ترین بازی سازان حاضر در سبک ماجرایی است و از همین رو نمی توان هیچ شک و شبهه ای را برای تصاحب این جایگاه در لیست ما در کار او وارد دانست.
7 – تاکورو فوجیوارا (Tokuro Fujiwara)
بازی ساز سرشناسی که شینجی میکامی همواره از او به عنوان استاد اعظم و مرشد و راهنمای اصلی خود یاد کرده است، بعید به نظر می رسد که نتواند جایگاه مهمی از این لیست را به خود اختصاص دهد. فویجیوارا را بی شک باید سلطان بی چون و چرای پلتفرم آرکید لقب داد. در واقع او در این بخش پر هیجان و خاطره انگیز از دنیای بازی های کامپیوتری آثار فراوان و نام آشنایی را تحویل گیمر های قدیمی (که اکنون سن و سالی برای خود به هم زده اند) داده است. از جمله ی این آثار می توان به دو بازی Commando و Bionic Commando اشاره کرد که هر دو جزو بهترین و به یاد ماندنی ترین آثار شرکت کپکام بر روی پلتفرم آرکید محسوب می شوند که البته بعد ها به موجب محبوبیت فرای انتظارشان به سایر پلتفرم ها و کنسول های خانگی نیز راه یافتند. سوای این دو اثر، فوجیوارا کارگردان یکی دیگر از آثار به یاد ماندنی و فنا ناپذیر کپکام نیز محسوب می شود. بازی غول ها و گابلین ها که در عین خاطره انگیز بودن، یکی از دشوار ترین بازی هایی به شمار می رود که تا کنون در دنیای بازی های کامپیوتری ساخته شده است. فوجیوارا در قامت تهیه کننده، حتی کارنامه ای بسیار پر بار تر از امر بازی سازی دارد و از جمله شاخص ترین آثاری که او سمت تهیه کنندگی اصلی آن ها را بر عهده داشته است می توان به عناوین نام آشنایی نظیر دنباله های بازی فاینال فایت، سری چیپ و دیل ، سری مگا من و بازی جریان ساز و تاریخ ساز Resident Evil اشاره کرد. فوجیوارا با کارنامه ی بسیار پر باری که در شرکت کپکام به موجب فعالیت های مستمر خود بر جای گذاشته است بی شک یکی از اسطوره های اصلی و جاودانه ی کپکام محسوب می شود و باید او را یکی از ارکان اصلی کسب اعتبار و آوازه ای دانست که این شرکت معتبر ژاپنی اکنون به آن می نازد. جالب این جاست که این بازی ساز خلاق و کاربلد، فعالیت خود در صنعت بازی سازی را ابتدا با رقیب کپکام یعنی کونامی آغاز کرد. اما تنها پس از یک سال فعالیت در کونامی، از این شرکت جدا شد و به کپکام پیوست. او پس از ده سال فعالیت پر بار در کپکام، از این شرکت نیز بیرون آمد و با تاسیس استودیوی اختصاصی خود با نام Whoopee Camp به ساخت آثار پر مخاطب و خوش ساختی نظیر Tomba! برای کنسول Play Station سونی پرداخت. با این حال او پس از سه سال فعالیت مستقل با انحلال شرکت خود دوباره به کپکام پیوست و به همکاری با این شرکت ادامه داد. تقریباً تمامی بازی هایی که آقای فوجیوارا در ساخت و تولیدشان دخیل بوده است در نهایت به آثاری شاخص و پر هوادار تبدیل شدند و می توان ادعا کرد که هیچ گاه شکست در کار این سامورایی خستگی ناپذیر وجود نداشته است. بی شک عدد هفت که عدد خاصی در تمامی فرهنگ ها محسوب می شود، رقم بسیار مناسبی برای رتبه ی این مرد شکست ناپذیر در لیست ده گانه ی ما به نظر می رسد.
6 – شینجی میکامی (Shinji Mikami)
تاریخچه ی ساخت بازی های کامپیوتری را بی حرف پیش می توان به دو بازه ی زمانی مجزا تبدیل کرد: نخست دورانی که زامبی ها در دنیای بازی های کامپیوتری حضور نداشتند و دوم دورانی که پای زامبی ها به دنیای بازی های کامپیوتری باز شد. و شخص نام آشنایی که در لبه ی این بزنگاه تاریخی قرار گرفته است شینجی میکامی نام دارد. بله! او آن بازی ساز با استعدادی بود که با شاخص ترین اثر خود یعنی Resident Evil پای زامبی ها را در دنیای بازی های کامپیوتری باز کرد و هم زمان با این کار سبکی به نام Survival Horror را هم به دنیای بازی های کامپیوتری آورد. سبکی تا پیش از ساخت بازی Resident Evil تنها به دنیای سینما تعلق داشت و کمتر کسی خیال دست و پنجه نرم کردن با آن را در دنیای بازی های کامپیوتری در سر می پروراند. میکامی با ساخت بازی Resident Evil با استادی هر چه تمام تر به همکاران خود آموخت که چگونه دست به ساخت اثری در دنیای گیم بزنند که بتواند مخاطبان خود را به بهترین شکل ممکن بترساند و آن ها را از شدت هراس و هیجان به صندلی هایشان میخکوب کند. در واقع Resident Evil را می توان یکی از جریان ساز ترین آثار ساخته شده در دنیای بازی های کامپیوتری لقب داد که توانست با تعریف کردن سبکی جدید، زمینه ساز تولید خیل عظیمی از آثار ترسناک پس از خود شود. اما نو آوری های میکامی به همین جا ختم نشد و او در ادامه ی راه با ساخت بازی Resident Evil 4 توانست دست به کار بزرگ دیگری بزند و المان های مهم سبک شوتر سوم شخص اکشن را باز تعریف نماید. در واقع تمامی آثار شاخص سبک شوتر سوم شخص در این روز ها نظیر سری Gears of War و آنچارتد (علیرغم داستان و دنیای متفاوت) از لحاظ گیم پلی به کلی وامدار بازی Resident Evil 4 هستند و این میکامی بود که برای نخستین بار توانست زاویه ی دوربین روی شانه را در میان بازی سازان مختلف جا بیاندازد و آن را به استاندارد اصلی عناوین شوتر سوم شخص (چه ماجرایی و چه اکشن) تبدیل نماید. البته عده ای از هواداران سری Resident Evil چندان دل خوشی از نسخه ی چهارم این سری ندارند و معتقدند که میکامی با تغییر سبک این سری در بازی Resident Evil 4 آغاز افول سری Resident Evil را رقم زد و در غلتیدن گیم پلی نسخه های بعدی این سری به سمت اکشن محض را موجب شد. با این حال بازی Resident Evil 4 یکی از مهم ترین بازی های تاریخ گیم محسوب می شود و میکامی نیز بی شک یکی از بهترین و جریان ساز ترین بازی سازان تاریخ بازی های کامپیوتری به حساب می آید. بدون هیچ اغراقی می توان گفت که اگر او نبود شاید امروز بسیاری از آثار جذاب و تاریخ ساز حاضر در دنیای بازی های کامپیوتری هرگز ساخته نمی شدند.
تا این جای کار پنج بازی ساز حاضر در بخش انتهایی لیست ده نفری مان را به اتفاق یکدیگر از نظر گذراندیم. به احتمال فراوان بسیاری از شما اکنون کنجکاو دانستن نام پنج نفری هستید که جایگاه نخست این لیست را به خود اختصاص داده اند. پس تنها یک روز دیگر منتظر باقی بمانید و فردا را هم با ما باشید تا همراه با یکدیگر ادامه ی این لیست را مرور کنیم.
لیست جوکی بود
اگه تاریخ بازی سازی 2سال باشه
بازم تو لیست 10 شاید 50-40 اونم تو یه لیست تنگ تر
آخه توهینه به بقیه
اره , هیچ جوره به این تاپ تن نمچسبه
شاید قسمتی از سابقه کاریش از قلم افتاده
کلا این مقایسه مع الفارغه زمینه کاریشون یکی نیس
یه بیزینس من کنار طراح موتور ساخت بازی قرار میده
هر دوشون تاریخ سازن
مثل
ناپلئون و دیوید بکهام
با توجه به این که میازاکی و کامیا تو ادامه لیست نبود من دیگه حرفی ندارم:l:l:l:l
اشکال شما اينه که ارزش کار هاي ديويد کيج رو با متا ميسنجيد همه ي گيمر ها متوجه شدن که منتقد ها هيچوقت به آثار سينماتيک AAA روي خوش نشون نميدن،شايد اين سوال واست پيش بياد که چرا واکينگ دد tell tale موفق شده نمره ي خوبي بگيره در حالي که از نظر زمان گيمپلي و تعامل با محيط از آثار ديويد کيج ضعيفتره جوابش تا حدود زيادي مربوط به فرم گرافيکي هست که تل تيل انتخاب کرده و فضاي بازي شبيه به کاميک بوک ها شده و در اين فرم گرافيکي (cellshade اگه درست تايپ کرده باشم:D) ديگه لازم نيست هزينه ي سنگين براي موشن کپچر و گرافيست و برنامه نويس در نظر بگيري و از طرفي بخاطر استفاده از فضاي محبوب کاميک بوک شما انتظار داستان شنيدن داري تا گيمپلي دقيقأ برعکس ديويد کيج هميشه از گرافيک رئالستيک در بازي ها استفاده ميکنه و منتقد وقتي يک محيط با اون جزييات رو ميبينه اما نميتونه تعاملي که دلش ميخاد رو داشته باشه قطعأ نمره ي خوبي به بازي نميده بخاطر اينکه فقدان گيمپلي رو احساس ميکنه اما اگه از نظر داستاني عنوان پاي ديويد کيج و تل تيل رو کنار هم بزاريم اثار ديويد کيج قويتر هستن بخصوص فارنهايت و باران شديد،،در ضمن همين تل تيل هم قبلأ از نظر متا خيلي ضعيف بوده و همه ميدونن که تنها کارگرداني که از سبک داستان محور در مدياي گيم دفاع کرد و اون رو بعنوان يک سبک در آورد david cage(بقول بچه ها داوود قفس=))) بوده و طبيعيه که بعنوان صاحب اين سبک در اين ليست قرار بگيره،همهي بازي هارو از روي متا اسکور/نمره قضاوت نکن خودت مقايسه کن.
خدا اجر بهشون بده
براشون ارزوی سلامتی دارم و انرژی بیشتر برای بازیهای بهتر
بنده منکر توانایی های تل تیل نیستم. اتفاقاً اعضای این شرکت بسیار افراد با هوشی هستند. دقیقاً به همون نحوی که استیو جابز با هوش بود و می دونست به چه ترتیبی از آب کره بگیره و توانایی های دیگران رو به نام خودش سند بزنه. تل تیل در عمل سوار موج بلندی شد که بازی Heavy Rain در صنعت بازی راه انداخت. ایراد اساسی کیج اینه که خودش رو به آثار بزرگ AAA محدود کرده و نتیجه اش این شده که الان اعضای تل تیل موفق شدند با بازی های کوچک سری دوزی شده و سریالی بخش مهمی از اعتباری که می تونست تمام و کمال از آن کیج باشه رو به خودشون اختصاص بدهند. در کل رسم روزگار همینه و نمیشه بهش ایرادی وارد دونست. ولی این باعث نمیشه که ما جریانی که کیج با جاه طلبی خودش ایجاد کرد رو نادیده حساب کنیم و اسمش رو از لیست فاکتور بگیریم. و این ها همه در حالیه که بنده به شخصه هیچ دل خوشی از بازی های این سبک ندارم. ولی بحث سلیقه ی شخصی با حقیقت غیر قابل انکار بحثی کاملاً جداست.
چه ربطی به کیج داره توانایی شرکت تل تیل؟قبل از کیج هم بازی های زیادی تو این سبک بودن.حتی در سال های قبل 2000.کلا بازی های تل تیل فرق میکنه
بازی هوی رین به عنوان تنها بازی که از کیج قبول دارم هیچ گیم پلی خاصی نداره.روایت داستانش هم مشکل داشت به نظرم.در حالی که خیلی ها میتونستن تو لیست باشن.دیوید کیج الکی اسمش بزرگ شد تو صنعت گیم
منتظرم ببینم 5 تای بعدی کی هستن…اگه اونایی که مد نظرم هست نباشن و کیج تو لیست باشه …:l:l:l:l
مطلب جالبی بود. مرسی
پاسخ شما به طور خلاصه:
اگر دیوید کیج و کوجیما نبودند، الان شرکت تل تیل هر شش ماه یک بار نمی تونست یک بازی جدید در سبک رمان تعاملی با ساختار سینمایی به دنیا عرضه کنه. ملاک تعداد بازی ساختن نیست بلکه تاثیر گذاری در صنعت گیم هست. جیمز دین در طول عمر کوتهش فقط در شش – هفت فیلم سینمایی بازی کرد که فقط سه تای اونها قابل تامل بودند. اما همیشه به عنوان یکی از بهترین هنرپیشه های تاریخ ازش یاد شده. بهتره ملاک های کلیشه ای و نخ نما رو دور بریزیم دوست عزیز
عالی!:smiley3
منتظر قسمت دومشم!:-)):-))
دیوید کیج چطور میتونه بین 10 تا باشه؟:o
کسی که کلا دو تا بازیش خوب بودن.بازی beyond هم بازی کردم اصلا جالب نبود…متاش هم 72 بود
فقط هوی رین رو قبول دارم از بازیاش
ولی با یک بازی خوب اوردینش تو لیست 10 تا؟؟؟:(:(:(:emoji8:emoji7