جنگ داخلی در سرزمین بورگویا (Borgovia) پایان یافته اما آینده همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد و درست همانند گذشته، تاریک و شوم به نظر می رسد. شهر عجیب علم و تکنولوژی به موجب آزمایش های غریبی که با آنها عجین شده، در نابودی غم انگیزی به سر می برد و گوشه و کنار ویران شده اش به میدانی برای ستیز فرقه های شرور با یکدیگر تبدیل شده است. جنگ هایی که تنها برای کسب قدرت آغاز شده اند و جز بی خردی دلیل دیگری ندارند. گویی سرزمین بورگویا رو به پایانی آشفته گام بر می دارد و به روزهای آخر خود نزدیک می شود. پیشگویی ها نیز کاملاً همگام با این رویدادها حرکت می کنند و خبر از پایانی تاریک می دهند، امری که شاید وقوعش چندان هم غیرمحتمل نباشد. امواجی از بلاهای طبیعی این سرزمین خسته را در بر گرفته و پس لرزه های شومش با مخلوقی اسرار آمیز پیوند دارد. شیطانی شرور که از هم پیمانان سابق نیروهای تاریکی است و می رود تا تمام بورگویا را همچون اژدهایی گرسنه در خود ببلعد. تمام این آشفتگی ها نشان از یک اتفاق دارند: بازگشت ون هلسینگ. آری … او به عنوان یگانه ناجی بورگویا باز هم باید ساز و برگش را روی دوش خود بگذارد و بار دیگر برای نجات شهر و دیارش پیشقدم شود. اما این بار اوضاع کمی متفاوت است. او اکنون برای از بین بردن خطرناک ترین هیولایی که ساکنین بورگویا در تمام طول تاریخ خود با آن مواجه بوده اند پا به مهلکه می گذارد و این بار موضوع فقط نجات شهر نیست. این بار رویارویی پایانی ون هلسینگ، بیش از هر زمان دیگری جنبه های شخصی دارد و او برای رسیدن به هدفش حاضر به انجام هرکاری است. حتی اگر این کار، او را با تاریک ترین اسرار نهفته در لایه های زیرین شکل گیری بورگویای نوین روبرو سازد. حقیقتی که شاید تلخ باشد و شاید ترسناک. در هر صورت این پایان دنیاست و آخرین رویارویی خونین ون هلسینگ با دشمنانش.
ون هلسینگ در نخستین تجربه ی خود با دانشمندی دیوانه روبرو شد و در تجربه ی دومش درست به میان جنگ داخلی سرزمین بورگویا پا گذاشت. این بار و در آخرین ماجراجویی، چه چیزی انتظار او را خواهد کشید؟
این روزها ترتیب دادن یک سه گانه یا تریلوژی یکی از محبوب ترین و امتحان پس داده ترین راه ها برای بازگو کردن داستانی جذاب و درگیرکننده در دنیای سرگرمی محسوب می شود. این ویژگی در سبک فانتزی و علمی-تخیلی بسیار کاربرد دارد و پیشینه ی آن حتی به دوران بسیار قدیم و زمانی باز می گردد که هیچ خبری از سینما یا بازی های کامپیوتری نبود و این مسئله تنها در ادبیات و شعر نمود داشت. با این حال نمونه های ملموس و شناخته شده تر سه گانه ها، خصوصاً برای علاقمندان به بازی های کامپیوتری، بیشتر در قرن بیستم میلادی شکل گرفتند که بطور مثال می توان به آثاری نظیر جنگ ستارگان، ایندیانا جونز و ارباب حلقه ها در دنیای سینما و عناوینی نظیر Mass Effect، Gears of War و Fable در دنیای بازی های کامپیوتری اشاره کرد. در این میان اعضای NeocoreGames یعنی سازندگان سری ماجراجویی های باور نکردنی ون هلسینگ نیز به دلیل واقف بودن بر ذات جذاب ساختار سه گانه ها، تصمیم به استفاده از همین شیوه برای روایت داستان بازی شان گرفتند. البته از ابتدا قرار نبود بازی ون هلسینگ به صورت سه گانه ساخته شود و در آغاز کار، سازندگان بازی برنامه های متفاوتی برای تولید اثرشان در ذهن داشتند. آنها قصد داشتند یک بازی نقش آفرینی با ساختاری محکم و داستانی درگیرکننده برای علاقمندان حرفه ای، قدیمی و سرسخت این سبک بسازند. علاقمندانی که دیگر در سنین نوجوانی به سر نمی بردند و از همین رو وقت و فرصت چندانی برای از سرگذراندن یک گیم پلی صد ساعته یا بیشتر در اختیار نداشتند. بنابراین آنها تصمیم گرفتند که بازی جدیدشان حداکثر چیزی مابین 8 تا 10 ساعت گیم پلی مفید داشته باشد تا علاوه بر نقش آفرینی بازهای قدیمی، بازیبازان جدید و راحت پسندتر نیز بتوانند با ساختار آن کنار بیایند و آن را پس نزنند. البته برای خوش آمد ذائقه ی بازیبازان جدید لازم بود که ساختار بازی نیز کمی از ویژگی های کلاسیک سبک نقش آفرینی فاصله گرفته و تا حدودی شبیه به دیابلو کلون های مدرن شود. از آنجا که اعضای نیوکور گیم بیشتر ترجیح می دادند به جای تحمیل سلایق خود بر بازیبازان، نظرات و پیشنهادات آنها را در اثر دردست ساختشان عملی کنند، رویه ای پویا و دوجانبه را در فرآیند ساخت ون هلسینگ در پیش گرفتند تا توسط آن بتوانند به مهم ترین هدفشان که همان جلب نظر مخاطبان خود بود دست یابند. به این ترتیب آنها سعی می کردند نظرات و پیشنهادات علاقمندان این اثر را توسط بازخوردهایی که دریافت می شد، تا حد ممکن در دل بازی در دست تولیدشان اعمال کنند. آنها برای شروع کار تصمیم به استفاده از نام شخصیت مشهور داستان های خون آشامی یعنی ون هلسینگ گرفتند و در این راه توجه ویژه ای به کتاب دراکولا اثر جاودانه ی برام استوکر داشتند. بازی در ابتدا قرار بود تنها یک شخصیت اصلی به عنوان قهرمان داستان داشته باشد که این قهرمان توسط شخصیت فرعی محکم و تاثیرگذاری در طول بازی همراهی می شد. همچنین در نسخه ی ابتدایی ون هلسینگ هیچ خبری از مد آنلاین یا دیگر مدها جانبی نبود و قرار بود بازی تنها بر اساس بخش داستانی ساخته شود و بر مُد تک نفره تمرکز داشته باشد. با مشخص شدن ویژگی های ابتدایی بازی، سازندگان برای طراحی قهرمان داستان یا همان ون هلسینگ به سراغ یک مانگای ژاپنی رفتتند و اساساً سیمای ظاهری بازی و شکل و شمایل شخصیت های داستان در ابتدای تولید قرار بود شبیه عناوین نقش آفرینی ژاپنی باشد.
مدل ابتدایی و مانگا گونه ی شخصیت اصلی بازی یعنی ون هلسینگ
با این حال روند باز و دو جانبه ای که سازندگان برای طراحی و ساخت این اثر در پیش گرفته بودند موجب شد تا برخی ایده ها به تدریج تغییر کند و ساختار کلی بازی در طی فرآیند تولید کم و بیش عوض شود. به این ترتیب تمرکز این اثر بر بخش تک نفره کاملاً از بین رفت و در عوض مد آنلاین و حالت همکاری چند نفره نیز به آن اضافه شد. خصوصیتی که خود به خود، کم رنگ شدن ویژگی های فردی شخصیت اصلی بازی را به همراه داشت و از همین رو طراحان این اثر تصمیم به استفاده از کلاس های مختلف به جای طراحی یک شخصیت واحد گرفتند. علاوه بر آن سبک هنری خاص و مانگا گونه ی بازی نیز به کل برچیده شد و سازندگان تصمیم گرفتند از ساختار رئال تری برای شکل دادن جنبه های بصری اثرشان بهره بگیرند. خصوصیتی که مطمئناً با ذائقه ی بازیبازان غربی سازگاری بیشتری داشت.
مدل نهایی ون هلسینگ با ساختاری نزدیک به شخصیت های اصلی نقش آفرینی های کلاسیک که توسط علاقمندان بازی و با رای گیری انتخاب شد (نخستین تصویر از سمت چپ)
درست از همینجا بود که سازندگان به جای انتشار اثری کامل و تک نسخه ای، تصمیم به عرضه ی بازی به شکل سه گانه ای دنباله دار گرفتند. روند تولید خاص این اثر که امکان مطلع شدن از ضعف های کار و همچنین توجه به نظرات تمام بازیبازان علاقمند به این اثر را فراهم آورده بود، می طلبید که این بازی حالتی دنباله دار داشته باشد و به این ترتیب آنها می توانستند پایان سه گانه را با همراهی هوادارانشان به شکل قدرتمندتری رقم بزنند. از این رو آنها به توافق رسیدند که ماجراجویی های باورنکردنی ون هلسینگ را به شکل یک سه گانه ی دنباله دارعرضه کنند و به جای دریافت پول یک بازی کامل از بازیبازان، قیمت هر کدام از نسخه های این اثر را یک سوم قیمت یک بازی کامل در نظر بگیرند. و اینگونه بود که اعضای نیوکور گیم و علاقمندان سری ون هلسینگ پس از پشت سر گذاشتن زیر و بم های فراوان، در نهایت به این نقطه رسیدند. به نقطه ی پایانی این سه گانه و بسته شدن پرونده ی ماجراجویی های باورنکردنی ون هلسینگ با عرضه ی اختتامیه ی این اثر.
وقایع ابتدای بازی در گوشه و کنار شهر پر آشوب بورگویا روی می دهند و به تدریج بازیباز راهی مناطق دیگر این سرزمین آفت زده خواهد شد
کسانی که دو نسخه ی قبلی سری را تجربه کرده اند حتماً می دانند که وقایع مجموعه ی ماجراجویی های باورنکردنی ون هلسینگ، بر قهرمان اصلی داستان یعنی ون هلسینگ تمرکز دارد. او پسر آبراهام ون هلسینگ مشهور (شخصیت حاضر در کتاب برام استوکر و تنها کسی که قادر به کشتن دراکولا بود) است و توسط شکار هیولاهای خطرناک و عجیب وغریب ، در سرزمینی خیالی به نام بورگویا روزگار می گذراند. سرزمین بزرگ و نابسامانی که پایتختی به همین نام دارد و دستپخت سازنگان این بازی محسوب می شود. البته او در خلال ماجراجویی های خطرناکش تنها نیست و شخصی به نام بانو کاتارینا (Lady Katarina) نیز او را در سفر به گوشه و کنار سرزمین بورگویا همراهی می کند. بانو کاترینا در واقع روح یک نجیب زاده ی اصیل است که به نوعی قربانی هیولاهای پلید سرزمین بورگویا شده و با قابلیت های منحصر به فرد خود به ون هلسینگ در مبارزات و ماجراجویی هایش کمک می کند. در نسخه های قبلی سری، او تنها یک شخصیت همراه صرف به شمار می رفت که در طول مراحل اثر پا به پای بازیباز جلو می آمد و با به کار بستن ویژگی های تهاجمی خود، به قهرمان داستان در طی مبارزاتش کمک می کرد تا راحت تر بتواند از پس دشمنان خود بر آید. اما در نسخه ی سوم، بانو کاتارینا نقش مهم تری نسبت به عناوین قبل بر عهده دارد و علاوه بر حضور مداومش کنار ون هلسینگ به عنوان یار همراه، بخشی از داستان بازی نیز حول و حوش شخصیت او می گردد. به این ترتیب بازیبازان در نسخه ی جدید می توانند از پیشینه ی شخصیت مرموز او با خبر شوند و همچنین برخی پرسش های بی پاسخشان در نسخه های قبلی را پاسخ یافته قلمداد کنند.
به نظر می رسد بازی از باس فایت های جذاب و درگیرکننده ای برخوردار خواهد بود
در نسخه ی سوم ون هلسینگ، تغییرات بنیادینی را در گیم پلی بازی شاهد نیستیم و سازندگان این اثر بیشتر ترجیح داده اند تا مکانیزم موفق نسخه های پیشین را قدرت بخشیده و نقاط ضعف آن را تا جایی که می توانند برطرف کنند. روند بازی همچنان مبتنی بر گرفتن ماموریت و انجام موفق آن است و همانند تمام عناوین مشابه، از سبک و سیاقی شبیه به منبع الهام اصلی خود یعنی بازی دیابلو بهره می برد. البته گیم پلی سری ون هلسینگ، همیشه بیش از سایر دیابلو کلون ها به مخاطبان حرفه ای توجه داشته و با پررنگ تر ساختن ساختار نقش آفرینی در گیم پلی بازی، سلایق بازیبازان جدی تر این سبک را نیز مد نظر قرار داده است. این امر شاید در نسخه ی سوم بازی بیش از نسخه های قبل نمود داشته باشد و آن را می توان در مبارزات پرچالش تر این اثر و همچنین امکانات قابل قبولی که برای ارتقای تراز شخصیت، در اختیار بازیباز قرار خواهد گرفت، به نظاره نشست.
درخت مهارت های هر شخصیت، امکانات فراوانی برای ارتقای تراز و همچنین قدرتمند ساختن جنبه های مختلف شخصیت ها در اختیارتان خواهد گذاشت
این بار برای شروع بازی شش کلاس مختلف در اختیار خواهید داشت که در نوع خود رقم مناسبی به نظر می رسد. خصوصاً اینکه کلاس های بازی از لحاظ ویژگی های ساختاری کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. این کلاس های شش گانه عبارتند از: Bounty Hunter، Protector، Elementalist، Umbralist Phlogistoneer و Constructor. از بین شش کلاس فوق، به غیر از دو کلاس بانتی هانتر و کانستراکتر، مابقی آنها از سوی سازندگان به طور نسبتاً کاملی معرفی شده و خصوصیات اصلی شان به تدریج در اختیار بازیبازان قرار گرفته است. برای دریافتن خصوصیات کلی و ماهیتی آن دو کلاس باقیمانده هم (که به نوعی نقطه ی ابهام و سورپرایز سازندگان به حساب می آیند) علاقمندان باید منتظر انتشار بازی باقی بمانند. اما تا همین جای کار هم به نظر می رسد دست بازیبازانی که دارای سبک های متفاوتی در گیم پلی هستند، برای انتخاب شخصیت مورد نظرشان در ون هلسینگ3 تا حد فراوانی باز است و شش کلاس موجود در بازی با خصوصیات متفاوتی که دارند تقریباً تمامی سلایق را راضی خواهند نمود. برای اینکه با کلاس های حاضر در بازی بیشتر آشنا شوید، در ادامه ی متن به معرفی دو مورد از این کلاس ها که به تازگی معرفی شده اند می پردازیم. دلیل انتخاب این دو کلاس هم این است که در نسخه ی آزمایشی بازی (که به لطف دوستان خوبم در سخت افزار موفق به تست آن شدم) شخصاً این دو کلاس (که تنها کلاس های قابل انتخاب در نسخه ی آزمایشی این اثر محسوب می شدند) را امتحان کرده و تا حدی با زیر و بمشان بصورت بی واسطه آشنایی پیدا کردم.
المنتالیست با ظاهری شبیه به شخصیت های حاضر در فیلم های گیلرمو دل تورو، از متفاوت ترین کلاس های بازی محسوب می شود
کلاس Elementalist نخستین کلاسی از ون هلسینگ 3 است که بازی را با آن آغاز کردم. المنتالیست می تواند کلاس بسیار خوبی برای کسانی باشد که به مبارزات از راه دور علاقمندند و بیش از نبردهای تن به تن به استفاده از جادو متمایل هستند. آشنایی المنتالیست ها با علوم محرمانه موجب شده تا آنها قادر به استفاده از قدرت های طبیعت باشند و بتوانند در مبارزاتشان از المان هایی نظیر آتش و یخ بهره ببرند. در ابتدای بازی استفاده از ستون های یخ و پرتابشان به سمت دشمنان، به عنوان حمله ی اولیه و به آتش کشیدن آنها توسط خرمن آتش، به عنوان حمله ی ثانویه (که قدرت بیشتری دارد و قابل شارژ است) در دسترس خواهد بود که به مرور زمان و با ارتقای تراز می توانید بر قدرت این حملات و تنوعشان بیافزایید. با این حال المنتالیست به هیچ عنوان یک کلاس دفاعی محسوب نمی شود و بازیبازانی که سیستم گیم پلیشان بیشتر بر پایه ی دفاع کردن یا شرکت در نبردهای نزدیک استوار است، به هیچ وجه نباید سراغ این کلاس بروند چون المنتالیست واقعاً در نبردهای تن به تن ضعیف است و خصوصاً در زمانی که صحنه مملو از دشمن می شود، شانس شما برای غلبه بر دشمنانتان از طریق حمله ی مستقیم به صفوف در هم تنیده شان به شدت پایین می آید. بنابراین اگر بیشتر به مبارزات از راه دورعلاقه دارید و از رویارویی تن به تن با دشمنانتان گریزان هستید می توانید سراغ این کلاس بروید.
پروتکتور اگرچه یکی از قدرتمندترین کلاس های بازی به شمار می رود، اما در عین حال جزو ساده ترین و جنریک ترین آنها نیز محسوب می شود
کلاس Protector را شاید بتوان نقطه ی مقابل المنتالیست دانست. پروتکتورها برای بازیبازان تکنیکی و آنهایی که به استفاده از جادو تمایل دارند کلاس چندان مناسبی نیست و بیشتر به کار کسانی می آید که به مبارزات تن به تن علاقمندند و دوست دارند یک تنه به دل دشمن بزنند. سپر پروتکتور در دفاع بسیار کارآمد است و حتی توان این را دارد که حملات قدرتی دشمنان را به خود جذب کرده و نیروی حاصل از آن را به خودشان باز گرداند. در کنار سپر بازیباز که حملات ثانویه را هدایت می کند، شمشیر او قرار دارد که به کمک آن می توان به قلع و قمع دشمنان پرداخت و در واقع حملات اولیه ی بازیباز بر مبنای قدرت های شمشیر پرتکتورشکل گرفته است. ترکیب حملات شارژی در کنار ضربات اولیه، کمک فراوانی در مبارزات تن به تن و محیط های شلوغ به حساب می آید و می تواند لحظات خونین و جذابی را در هنگام حمله به صف بی پایان دشمنان رقم بزند. پروتکتور شاید بهترین نام برای این کلاس باشد چون اگر بازی را بصورت چند نفره دنبال کنید، دارندگان این کلاس می توانند طی درگیری های حساس، فرصت خوبی را برای کلاس های دور زنی نظیر المنتالیست فراهم کنند تا از فاصله ای دور دشمننان را مورد هدف قرار دهند.
کلاس Umbralist بیشتر بر پایه ی خصوصیات مخفی کاری طراحی شده و بیشتر به کار بازیبازانی می آید که میل به حرکات مخفیانه و بهره گیری از شگردهای اساسینی دارند
بازی علاوه بر بخش داستانی و بخش همکاری تیمی که تا سقف چهار بازیباز را بصورت آنلاین پشتیبانی می کند، دارای یک بخش مبارزه ای نیز هست که طی آن تا هشت بازیباز می توانند در یک میدان مبارزه به رویارویی با یکدیگر بپردازند. همچنین برخی خبرها حکایت از آن دارد که در بخش داستانی بازی قابلیتی جداگانه به نام Neverending وجود دارد که طی آن نظیر بازی The Elder Scrolls: Oblivion با ارتقای تراز شما، تراز دشمنانتان نیز به همان نسبت افزایش خواهد یافت و به این ترتیب بازیبازان حرفه ای تر می توانند از طریق فعال کردن این قابلیت، خود و مهارت هایشان را با چالش های تازه ای محک بزنند. متاسفانه قابلیت بازی آنلاین در نسخه ی آزمایشی بازی فراهم نبود اما بخش داستانی این اثر به لحاظ گیم پلی قابل قبول به نظر می رسید. شاید مهم ترین خصوصیت قابل توجه بازی در این تجربه ی کوتاه، نبردهای آن بود که چالش بسیار خوبی داشتند و برخلاف بسیاری از دیابلو کلون های امروزی، روند مبارزات و ساختار آنها در ون هلسینگ 3 ساده و بچه گانه جلوه نمی کرد. به عبارت دیگر دشمنان بازی کاملاً سرسخت و سمج به نظر می رسیدند و برای از میان برداشتنشان گاه نیاز به اتخاذ تاکتیک های ویژه ای خواهید داشت.
کلاس Phlogistoneer را می توان یکی از قدرتمندترین کلاس های موجود در بازی دانست که به صورت همزمان از خصوصیات تهاجمی و تدافعی خوبی بهره می برد. هر چند این کلاس در قیاس با کلاس امبرالیست از سرعت پایین تری برخوردار است اما نظیر کلاس مذکور می تواند جزو انتخاب های اصلی بازیبازانی باشد که می خواهند بازی را بصورت تک نفره دنبال کنند
یکی دیگر از ویژگی های جالب بازی در نسخه ی آزمایشی، قابلیت بهره بردن از آیتم های محیطی برای مبارزه با دشمنان و آسیب رساندن به آنها بود. به این ترتیب که توسط ضربه زدن به بشکه های انفجاری یا سمی موجود در محیط، می توانید دشمنانتان را نابود کنید یا صدمات قابل توجهی به آنها وارد نمایید. با این حال علی رغم ویژگی های خوب گیم پلی، گرافیک بازی از لحاظ فنی چندان بهینه به نظر نمی رسید و باگ های فراوانی را در طول محیط بازی می شد به نظاره نشست. به طور مثال گاهی به شکل ناگهانی رنگ های بازی در هم می ریخت و یا در پاره ای اوقات، خط دید و منطقه ی سیر (محدوده ی نگاه) دشمنان به شکل سایه وار به نمایش در می آمد. مشکلی که اگر در نسخه نهایی بازی هم وجود داشته باشد، قطعاً تجربه ی بازیبازان را از گیم پلی خوب این اثر، خدشه دار خواهد ساخت. اما امید می رود که این مشکلات فنی با بهینه سازی های بیشتر، در نسخه ی نهایی بازی به طور کامل رفع شوند تا ما در نهایت با اثری شسته رفته و بی نقص مواجه باشیم.
گرافیک هنری بازی و طراحی گوتیک محیط های آن بسیار خوب و قابل قبول به نظر می رسد
نسخه ی سوم و پایانی ماجراجویی های عجیب ون هلسینگ امروز منتشر خواهد شد و علاقمندان این اثر می توانند آن را از طریق Steam تهیه کنند. اگرچه دو نسخه ی ابتدایی این سری در حد خود بسیار سرگرم کننده و خوش ساخت بودند، ولی امیدواریم که بخش پایانی این سه گانه از هر لحاظ بهتر و جذاب تر از عنوان های گذشته باشد و بتواند پایان ماجراجویی های ون هلسینگ را به بهترین شکل ممکن برایمان به تصویر بکشد.
yaani ta hamejash ro baressi karde boodinaaaaaaa
این دیگه زیادی تخیلیه.