گاهی اوقات شما کاری انجام میدهید که خوشحالتر میشوید، زمانی هم برای آنکه شادتر شوید نباید کارهایی را انجام دهید. یکی از راه هایی که برای شادتر بودن باید انجام داد، اتخاذ تصمیمات جدید و عادت های تازه با چشم اندازی جدید است. یعنی اساساً باید شروع به فعالیت هایی کنید که شما را شادتر کند یا از کارهایی که شادی را از شما میگیرد دوری کنید. اما این کارها چه هستند؟
چسبیدن به تنها دانسته های خود
هنگامی که شما احساس ترس و ناامنی میکنید، آنچه را که میدانید محکم در آغوش میگیرید، حتی اگر مشخصاً بدانید که آن برای شما خوب نیست. فقدان ترس و ناامنی باعث شادی نمیشود و تنها فقدان ترس و ناامنی است. اگر فکر میکنید نگه داشتن چیزی شما را خوشحال نخواهد کرد، آن را رها کنید. میتوانید برای رسیدن به آنچه که قلباً میخواهید تلاش کنید و به آن برسید. حتی اگر در بدست آوردن آنچه که میخواهید موفق نشوید، عمل تلاش به تنهایی به شما احساس بهتری میدهد.
سرزنش دیگران
مردم اشتباه میکنند، کارمندان انتظارات را برآورده نمیکنند، فروشندگان در تحویل جنس تأخیر دارند. بنابراین شما آنها را برای مشکلاک خودتان سرزنش میکنید اما شما هم باید سرزنش شوید شاید به دلیل تمرین نا کافی، به دلیل بیش از حد سوال پرسیدن و یا موارد دیگر. مسوولیت پذیری در زمانی که همه چیز اشتباه پیش میرود به جای سرزنش کردن دیگران، خودآزاری نیست. بلکه توانمندسازی است زیرا باعث میشود در زمان های آینده در انجام کارها بهتر و دقیق تر باشیم و زمانیکه بهتر و دقیق تر باشیم فرد شادتری خواهیم بود.
تحت تأثیر قراردادن دیگران
هیچ کس شما را به خاطر ماشین تان، لباس هایتان، اموالتان و یا موفقیت هایتان نمیخواهد. این ها همه “اشیا” هستند. مردم ممکن است که از اشیای شما خوششان آید ولی بدان معنا نیست که شما را هم دوست دارند. مطمئناً بطور سطحی ممکن است اینگونه بنظر آید اما سطحی غیر واقعی است و یک رابطه ای که براساس چیزهای واقعی نباشد، اساساً یک رابطه واقعی نیست. روابط واقعی شما را شادتر میکند و شما زمانی در یک رابطه واقعی قرار میگیرید که از تلاش برای تحت تأثیر قراردادن دیگران دست بردارید و شروع کنید به خودتان بودن.
قطع کردن حرف دیگران
قطع کردن صحبت فقط بی ادبی نیست. وقتی شما در حرف کسی وقفه میاندازید، آن چیزی که واقعا میگویید این است که: “من به حرف شما گوش نمیدهم، پس من میتوانم بفهمم که شما چه میگویید. من به شما گوش میدهم پس من میتوانم تصمیم بگیرم که چه چیزی میخواهم بگویم.” واقعاً میخواهید مردم از شما خوششان بیاید؟ پس گوش دهید که چه میگویند. بر روی آنچه میگویند توجه کنید و سوال بپرسید تا مطمئن شوید که درک کرده اید که آنها چه میگویند. آنها شما را دوست خواهند داشت و شما قطعاً از احساس رضایت آنها خرسند خواهید شد.
شکایت
کلمات قدرت دارند بخصوص بر روی شما. ناله کردن در مورد مشکلات باعث میشود احساس بدبختی کنید و اینکار سودی ندارد. اگر چیزی اشتباه است وقت خود را با شکایت هدر ندهید. برای ساخت وضعیت بهتر تلاش کنید. غیر از اینست که بعد ناله و شکایت در نهایت باید کارتان را انجام دهید؟ پس چرا وقت خودتان را تلف میکنید؟ همین الان درستش کنید. در مورد آنچه اشتباه است صحبت نکنید. در مورد اینکه چطور میخواهید آن را درست کنید بگویید. حتی اگر این مکالمه فقط بین خودتان رد و بدل میشود. همینکار را با دوستان و همکارانتان انجام دهید و به دنبال شانه برای گریه کردن نباشید. دوستان به همدیگر اجازه شکایت نمیدهند، آنها بهم کمک میکنند تا زندگی خود را بهتر کنند.
کنترل افراد دیگر (ویا حداقل تلاش برای اینکار)
بله، شما رئیس هستید. شما حس شوخ طبعی ندارید و خیلی جدی هستید. با این حال شما تنها چیزی که میتوانید کنترل کنید، خودتان هستید. اگر شما تلاش کنید که دیگران را کنترل کنید در واقع تصمیم گرفته اید که اهداف شما، رویاهای شما و حتی نظرات شما از آنها مهم تر است. علاوه براین کنترل اغلب نیاز به زور یا ترس یا اقتدار و یا نوعی از فشار دارد که هیچ یک از این ها به شما اجازه نمیدهد حس خوبی در مورد خودتان داشته باشید. افرادی را پیدا کنید که مقصد آنها با شما یکی است. آنها سخت تر کار میکند و کسب و کار و روابط شخصی با آنها بهتر و سرگرم کننده تر است و همه این ها شما را شادتر خواهد کرد.
نقد دیگران (و خودتان)
حتی اگر شما تحصیلکرده و با تجربه باشید و به اصطلاح دو پیراهن بیشتر از دیگران پاره کرده باشید، لزوما شما فردی باهوش تر و یا بهتر نیستید و روشنگری بیشتر ندارید. این فقط باعث میشود تصور کنید که شما منحصر به فرد، بی همتا و خاصید اما در واقعیت شما فقط خودتان هستید و نه چیزی بیشتر. هر کسی متفاوت است، بهتر نیست، بدتر هم نیست، فقط متفاوت است. درک تفاوت ها به جای کاستی ها، باعث میشود که خودتان و دیگران را در روشنایی ببینید.
موعظه
افرادی که نقد میکنند تمایل به موعظه هم دارند و قضاوت! بالاترین و انجام دادن کارهای زیاد باعث میشود که شما فکر کنید که همه چیز را میدانید و به مردم تمام چیزهایی که فکر میکنید میدانید را بگویید. زمانیکه شما با قطعیت بدون پایه و اساس صحبت میکنید مردم ممکن است که شما را بشنوند، اما به شما گوش نخواهند داد. این از مواردی است که ناراحت کننده است و باعث ایجاد شادی نمیشود.
زندگی در گذشته
گذشته ارزشمند است. از آن برای یادگیری از اشتباهات خودتان و دیگران استفاده کنید، بعد از آن رهایش کنید. گفتنش آسان است؟ بستگی به تمرکز شما دارد. زمانی که اتفاق بدی برای شما میفتد، به آن به عنوان موقعیتی برای یادگیری چیزی که نمیدانستید نگاه کنید. زمانی که شخصی اشتباهی مرتکب میشود، فرصتی برای مهربان بودن و بخشش و درک را ببینید. گذشته تنها آموزش است و شما را تعریف نمیکند. به اینکه چه چیزی در گذشته اشتباه پیش رفت فکر کنید، اما تنها زمانی که مطمئن شوید زمان بعدی شما و اطرافیانتان بدانید که چگونه کار درست را باید انجام دهید.
انتظار
شما ممکن است برای پذیرفته شدن، ترفی گرفتن، انتخاب شدن و یا به طریقی کشف شدن منتظر باشید. امروزه دسترسی تقریباً نامحدود است و شما میتوانید از طریق رسانه های اجتماعی با هر کسی ارتباط برقرار کنید. شما میتوانید کار خود را منتشر کنید، موسیقی خود را پخش کنید و محصول خودتان را بسازید و برای آن بودجه جذب کنید. شما میتوانید تقریباً هرچیزی که میخواهید را انجام دهید و لازم نیست برای کشف استعدادهایتان منتظر شخص دیگری باشید. این تنها چیزی است که شما را از رسیدن به تمایلاتتان عقب نگه میدارد.
ترس از شکست و پیروزی
همه ما ترس هایی داریم: ترس از آنچه که ممکن است رخ دهد یا رخ ندهد، از چیزهایی که نمیتوانیم تغییر دهیم، از چیزهایی که قادر به انجام آنها نیستیم و یا اینکه افراد دیگر چگونه ما را درک خواهند کرد و.. پس برای ما راحت تر است که تعلل کنیم و برای لحظه درست منتظر باشیم تا تصمیم بگیریم که نیاز است که کمی بیشتر فکر کنیم و یا کمی بیشتر تحقیق کنیم و چند جایگزین پیدا کنیم و به همین صورت برای روزها، هفته، ماه ها و سال ها کار را عقب بیاندازیم. و به دنبال آن رویاهایمان را. اجازه ندهید که ترس شما را عقب نگه دارد. هرچقدر که شما تصور کنید، برنامه ریزی کنید و رویا پردازی کنید بلاخره روزی باید کار را آغاز کنید. ترس خود را کنار گذاشته و شروع کنید. کاری کنید، هرکاری که ممکن است. درغیر این صورت امروز از دست میرود و زمانی که فردا بیاید امروز را برای همیشه از دست داده اید. امروز باارزش ترین دارایی شما است و آن چیزی است که ترس واقعا آن را هدر میدهد.
عالی بود خیلی بدرد بخور بود